آرشیو دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، شماره ۵۷۵۵
جهان
۳
خاورمیانه

فارن افرز تحلیل کرد؛ «بی بی» قربانی توافق امنیتی امریکا و عربستان ؟

احسان پناه بر

مذاکرات در قاهره برای آتش بس و تبادل اسرای اسراییلی با زندانیان فلسطینی همچنان ادامه دارد و با حضور مجدد ویلیام برنز در این جغرافیا وارد فاز جدیدی شده است. در همین رابطه، دنیس راس و دیوید ماکوفسکی با انتشار تحلیلی در نشریه فارن افرز به بررسی آتش بس در غزه پرداخته اند. آنها می نویسند که تا ماه گذشته، رویارویی ایران و رژیم اسراییل عمدتا در سایه بود. اما پس از حمله جسارت آمیز رژیم اسراییل به کنسولگری ایران در دمشق، ایران تصمیم گرفت برای اولین بار در تاریخ خود، به حمله اسراییل پاسخ قاطع و مستقیم دهد. برخی ناظران استدلال کرده اند که حمله موشکی و پهپادی ایران در 13 آوریل حاوی پیام مهمی برای اسراییل بود و آن اینکه دیگر ایران ماجراجویی های تل آویو را تحمل نخواهد کرد و بدان پاسخ مستقیم می دهد. از سوی دیگر، برخی ناظران نظامی و امنیتی نیز بر آنند که با توجه به تعداد پهپادها و موشک های شلیک شده از مبدا ایران به سمت سرزمین های اشغالی، ایران قصد داشت تا قدرت و توان نظامی بالای خود را به نمایش بگذارد. پدافند هوایی اسراییل نتوانست به تنهایی پاسخ موشکی و پهپادی ایران را خنثی کند و هم از نظر راهبردی و هم تاکتیکی مداخله مستقیم امریکا و تعدادی از متحدانش از جمله برخی کشورهای عربی را نیز می طلبید. این دو تحلیلگر مدعی هستند که در این عملیات، عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز اطلاعاتی را با اسراییل به اشتراک گذاشتند که به این رژیم کمک کردند تا از خود در برابر سیل پرتابه های ایران دفاع کند. به نظر راس و ماکوفسکی، با توجه به اینکه جنگ اسراییل علیه غزه در میان مردم عرب بسیار نامحبوب است، آمادگی آنها برای ایفای این نقش قابل توجه بود.

در میانه چنین تنش هایی، به نظر می رسد اسراییل سراسیمه شده و بدین نتیجه رسیده که بهترین راه برای رویارویی با قدرت ایران و نیروهای متحد منطقه ای این کشور ایجاد و همکاری با ائتلافی در منطقه است. به عقیده این دو تحلیلگر، این امر نیز بی سابقه است. این ایده که امریکایی ها، اروپایی ها و اعراب برای کمک به رهگیری پهپادها و موشک های ایران علیه سرزمین های اشغالی گرد هم می آیند، در گذشته نه چندان دور، خیال پردازی و برای اسراییل نامطلوب به نظر می رسید. دکترین اسراییل همیشه این بوده است: «ما خودمان از خود محافظت می کنیم.» آنها معتقد بودند که هیچ کس جز اسراییلی ها نباید برای حفاظت از منافع آنها اسلحه بردارد. اما به نظر ایران و قدرت منطقه ای اش این اصل را بر هم زده است. اما اکنون که اسراییل نه تنها با ایران بلکه با چندین متحد منطقه ای ایران مواجه است، خود را مستاصل می بیند چراکه هزینه جنگیدن در تمام این جبهه ها می تواند مرگبار باشد. این تحول و همچنین تمایلی که کشورهای عربی در ماه آوریل برای پیوستن به اسراییل برای مقابله با پاسخ ایران و متحدین آن از خود نشان دادند، حاکی از آن است که پنجره ای برای ایجاد یک ائتلاف منطقه ای باز شده است و راهبردی مشترکی برای مقابله با قدرت و نفوذ ایران و متحدینش به شکلی ادعایی دنبال می شود.

راس و ماکوفسکی بر آنند که اسراییل، ایالات متحده و کشورهای عربی، به ویژه عربستان سعودی برای تشکیل این ائتلاف ضد ایرانی در جهت استفاده از آن در راهبرد منطقه ای خود، باید به دنبال عادی سازی روابط میان ریاض و تل آویو باشند. آنها استدلال می کنند که این پیشرفت با میانجیگری ایالات متحده در یک توافق عادی سازی بین اسراییل و عربستان سعودی، شکل گیری چنین ائتلاف در حال ظهوری را تا حد زیادی تقویت می کند. دولت جو بایدن، رییس جمهور امریکا و رهبران اسراییل و عربستان نشان می دهند که هنوز هم مایلند چنین توافقی به زودی اتفاق بیفتد. با این حال، دولت بایدن بر این باور است که جنگ در غزه باید قبل از ادامه مذاکرات در مورد عادی سازی متوقف شود. پس کلید راهبرد قفل شده ایالات متحده در آتش بس در غزه است.

راس و ماکوفسکی مدعی هستند که آتش بس یکجانبه چهار تا شش هفته ای منافع راهبردی بسیاری را برای اسراییل دارد. این امید وجود دارد که مذاکرات در مصر بر سر تبادل اسرا بین اسراییل و حماس در نهایت به نتیجه برسد و آتش بسی حداقل شش هفته ای به همراه داشته باشد. اما دولت بایدن نباید تمام تخم مرغ های خود را در آن سبد بگذارد، چراکه هر لحظه ممکن است توافق از بین برود. در صورت عدم توافق در مصر، دولت بایدن می تواند به تنها جایگزین واقع بینانه روی بیاورد: تشویق اسراییل به اعلام آتش بس یکجانبه در غزه به مدت چهار تا شش هفته.

چنین تصمیمی ممکن است تنها راه برای ایجاد شرایط برای پیشبرد توافق عادی سازی بین اسراییل و عربستان باشد. البته آتش بس یکجانبه در اسراییل بحث برانگیز خواهد بود، هم به این دلیل که توقف نبرد در غزه منوط به آزادی گروگان ها نخواهد شد و هم به این دلیل که به نظر می رسد چیزی در ازای هیچ به حماس واگذار می کند. با این حال، آتش بس یکجانبه چهار تا شش هفته ای می تواند مزایای استراتژیک بسیاری را با معایب مادی کمی به اسراییل ارایه دهد. اگر مذاکرات آنها با حماس یک بار دیگر با شکست مواجه شود، سران اسراییل اگر امیدوارند اسرا را آزاد کنند، باید رویکرد متفاوتی اتخاذ کنند .

وقتی صحبت از راهبرد دفاعی به میان می آید، اسراییل دهه هاست که رویکرد تهاجمی داشته است. این رویکرد در قالب و شکل های گوناگونی از ترور گرفته تا تهاجم به کشورهای منطقه دنبال شده است. اما جنگ در غزه همه چیز را بر هم زده است. اکنون ایالات متحده برای دنبال کردن راهبردهای منطقه ای اش به اسراییل فشار می آورد که دست از تهاجم بردارد و به مذاکره و عادی سازی روابط با کشورها تن در دهد. ایالات متحده بارها خود را ملزم و متعهد به کمک به رژیم اسراییل دانسته و دفاع و حفاظت از این رژیم را با جدیت دنبال کرده است. اما دولت بایدن این بار می خواهد این رویکرد را با تکیه بر دیپلماسی پیش برد و با عادی سازی روابط ریاض و تل آویو، هدفی بلندمدت در منطقه را پی ریزی کند.

با این حال چنین کمکی باعث ایجاد تعهدی از سوی اسراییل در قبال ایالات متحده می شود. هنگامی که دیگران در دفاع از اسراییل مشارکت می کنند، این حق را به دست می آورند که از اسراییل بخواهند تا منافع و نگرانی های آنها را در نظر بگیرد. پس از پاسخ ایران به اسراییل، بایدن برای رهبران اسراییل روشن کرد که آنها نباید درصدد تلافی بر آیند شاید به این دلیل که امریکا از تبعات آن در منطقه برای راهبرد خود هراسان بود. تشدید تنش می تواند آخرین میخ بر تابوت طرح عادی سازی روابط و صلح مدنظر واشنگتن در منطقه باشد.

ماهیت پاسخ اسراییل به حمله ایران نشان می دهد که نتانیاهو نیز مایل است نگرانی های امریکا را در نظر بگیرد، چراکه تشدید تنش با ایران هرگز به نفع اسراییل نخواهد بود. امروز نتانیاهو همچنین برای ترمیم شکاف ها در روابط خود با رییس جمهور امریکا تحت فشار است، شکاف هایی که بر سر اهداف جنگی اساسی اسراییل در غزه باز نشده است. او مدعی است که می خواهد کاری کند که حماس دیگر هرگز نتواند اسراییل را تهدید کند. کابینه افراطی او نیز بارها طرح حمله به رفح را روی میز قرار داده اند و از نتانیاهو می خواهند که به آخرین پناهگاه مردم غزه حمله کند. به نظر می رسد نتانیاهو بر سر دوراهی قرار گرفته است. از یک سو اگر به ایالات متحده وقعی نگذارد و همچنان به دنبال ماجراجویی منطقه ای خود باشد، راهبرد عادی سازی روابط با سعودی و کشورهای تحت نفوذ عربستان را از دست خواهد داد. این امر می تواند در آینده تنش ها علیه اسراییل را حتی تقویت کند. در کنار مسائلی همچون ادعای از بین بردن حماس که به عقیده ناظران بیشتر خیال پردازی است و نفوذ روزافزون ایران و متحدین آن در منطقه، ایالات متحده به نظر چاره را در نوعی ائتلاف با محوریت تل آویو و ریاض دیده است. پیش زمینه این ائتلاف هم ابتدا آتش بس در غزه برای آرام کردن افکار عمومی عرب و سپس عادی سازی روابط میان ریاض و تل آویو است.سران کابینه اسراییل به شدت در تنگنا قرار دارند. اعضای کابینه نتانیاهو مدام او را تهدید می کنند که اگر به خواسته های آنها در جهت حمله همه جانبه به رفح تن ندهد، استعفا می دهند و کابینه را به فروپاشی می کشانند. اما به عقیده راس و ماکوفسکی، در کنار فشارهای داخلی به نتانیاهو برای حمله به رفح، آتش بس چهار تا شش هفته ای به سازمان های بین المللی اجازه می دهد تا شرایط بحرانی غزه را تا حدی سروسامان دهند و به نگرانی های جهان درباره قحطی در غزه رسیدگی کنند. آنها می توانند سازوکار های بهتری را برای اطمینان از اینکه کمک های بشردوستانه کافی نه تنها وارد غزه می شود، بلکه در واقع بین نیازمندان توزیع می شود، ایجاد کنند. نتانیاهو می تواند با تشدید تنش در منطقه به راهبرد ایالات متحده پشت پا بزند و در واقع خود را وارد بحران جدیدی کند. از سوی دیگر، اگر به خواسته بایدن تن در دهد، باید شاهد بحران داخلی و فروپاشی کابینه اش و حتی مرگ سیاسی خود باشد. بحران منطقه همیشه می تواند زنجیره وار به بحران های دیگر ختم شود و ایالات متحده به خوبی این موضوع را درک کرده و نفوذ ایران هم در قدرت بازدارندگی و هم در جذب متحدین جدید، ایالات متحده را از سرنوشت خود در منطقه نگران کرده است.