آرشیو چهارشنبه ۳ خرداد ۱۳۸۵، شماره ۷۶۸
مشروطه
۲۰
صد متن

جامعه شناسی مردم ایران

برخی اندیشمندان با نگاهی به تاریخ صدساله و تحولات سیاسی ایران به این نتیجه رسیده اند که ایراد اساسی در فرهنگ و رفتار مردم است و تا در این زمینه تغییری صورت نگیرد، تغییرات سیاسی ابتر خواهد ماند. اشرف الدین گیلانی یکصد سال پیش شعر زیر را در توصیف روحیات مردم ایران سروده که نقدی است به رفتار ما ایرانیان:

ما ملت ایران همه باهوش و زرنگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

ما باک نداریم ز دشنام و ملامت‎/ ما میل نداریم به آثار و علامت‎/ گر باده نباشد، سر وافور سلامت‎/ از نام گذشتیم همه مایل ننگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم!

گاه از غم مشروطه به صد رنج و ملالیم‎/ لاغر ز فراق وکلا همچو هلالیم‎/ یک روز همه قنبر و یک روز بلالیم‎/ شب فکر شرابیم، سحر طالب بنگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم!

یک روز به میخانه و یک روز به مسجد‎/ هم طالب طرما و همی طالب سنجد‎/ هم عاشق زیتون و همی عاشق کنجد‎/ با علم و ترقی همه چون شیشه و سنگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم!

اسباب ترقی همه گردید مهیا‎/ پرواز نمودند جوانان به ثریا‎/ گردید روان کشتی علم از تلک دریا‎/ ما غرق به دریای جهالت چو نهنگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم!

یا رب ز چه گردید چنین حال مسلمان!‎/ بهر چه گذشتند ز اسلام و ز ایمان!‎/ خوبان همه تصدیق نمودند به قرآن

ما بوالهوسان تابع قانون فرنگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم!

مردم همه گویا شده مال و خموشیم‎/ چون قاطر سرکش لگدانداز چموشیم‎/ تا گربه پدیدار شود ما همه موشیم‎/ باطن همه چون موش به ظاهر چو پلنگیم‎/ افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم!

از زهد تقدس زده صد طعنه به سامان‎/ داریم جمیعا هوس حوری و غلمان‎/ نه گبر و نه ترسا، نه یهود و نه مسلمان‎/ نه رومی رومیم و نه هم زنگی زنگی

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم!

من در طلب دوست به هر کوچه دویدم‎/ از مرشد و آخوند دو صد طعنه شنیدم‎/ اندر همه طهران دو نفر دوست ندیدم‎/ بر جان هم افتاده شب و روز به جنگیم

افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم!