آرشیو شنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۵، شماره ۷۹۶
حکمت شادان
۲۱
نجوا

استخدام فیلسوف با حقوق و مزایا

حمیدرضا ابک

سه روز پیش در همین صفحه خبری درباره فیلسوفان یونانی خواندید. موچوپولوس استاد فلسفه دانشگاه آتن اعلام کرده بود که مدت ها است در سرزمین یونان فیلسوفی که بتوان به تمام معنای کلمه او را فیلسوف دانست ظهور نکرده است. بیراه هم نگفته است. مدت ها یا بهتر بگوییم، قرن ها است که در عالم فلسفه نامی از یونانی ها نیست. شاید آخرینشان همان ارسطوشناس بزرگ قرن هفدهمی آتاناسیوس تئوفیلوس بود که البته او هم چندان شهرتی به هم نزد. جالب اینکه کتاب های فلسفه در یونان امروز هم بیشتر شرح و توصیف آثار فیلسوفان آلمانی و فرانسوی و آمریکایی است. اینکه آیا اساسا یک کشور باید فیلسوف داشته باشد یا نه مسئله دیگری است. شاید خیلی ها به آقای موچوپولوس بگویند مگر سوئد و استرالیا و ژاپن چه گلی به سر فلسفه زده اند که یونان بزند؟ اما اینکه چرا مهد فلسفه در تاریخ جهان امروز دچار بی فیلسوفی شده پرسش مهمی است. پرسشی که شاید بتوان برای سرزمینی دیگر نیز آن را مطرح کرد؛ ایران. ایرانی ها هم مدت ها است به روش های مختلف تذکر می دهند و اعلام می کنند که پس از ملاصدرا هیچ فیلسوفی نداشته اند. جالب اینکه برخی دایره المعارف های فلسفی معتبر جهان اساسا سهروردی و ملاصدرا را فیلسوف نمی دانند و پایان فلسفه اسلامی را ابن رشد می دانند. به راستی چرا این اتفاق افتاده است. این گسست فلسفی که شاید بنیاد و مقدمه ای برای گسست فرهنگی باشد چرا بر سر یونان و ایران سایه افکنده است؟ چه می شود کرد را بگذاریم کنار، اوضاعمان پیچیده تر از این حرف ها است. فعلا باید ببینیم چه به سر خود آورده ایم که امروز ناله وا فیلسوفای ما به آسمان است؟ البته قاعدتا اوضاع یونانی ها از ما بدتر است. بالاخره ما فلسفه را از یونانی ها آموخته ایم. اما این نکته از اهمیت قضیه نمی کاهد. شاید بهتر باشد یک فیلسوف استخدام کنیم تا با حقوق و مزایای مکفی و تامین هزینه مسکن و رفت و آمد، به این مسئله بیندیشد. اما خب اگر فیلسوف داشتیم که اصلا صورت مسئله منتفی بود. شاید باید فیلسوف وارد کنیم. اما آیا فیلسوف وارداتی تعبیری متناقض نیست؟ چه کنیم؟