دیروز تیم مورد علاقه برادرم باخت. برادرم بلافاصله بعد از فوتبال رفت خوابید و برای شام هم هرچه مادرم صدا زد نیامد. صبح که به مدرسه رفتم بچه ها همه پکر بودند و فضا سردتر از همیشه بود. آن روز امتحان جغرافیا داشتیم. بچه ها دیگر از امتحان نمی گفتند و فقط حرف از فوتبال بود. تا آن روز من فکر می کردم که این فقط پسرها هستند که سر فوتبال حرص می خورند و فوتبال برایشان اهمیت دارد، اما از زمان شروع جام جهانی می دیدم که چقدر بین بچه ها هیاهوست و حتی زمان درس هم فکر و ذکر آن ها شده بود فوتبال. البته من هم بی تفاوت نبودم و برایم برد ایران اهمیت داشت. زمان بازی های ایران با تیم های مقابل هیجان و اضطراب خاصی