آرشیو چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۵، شماره ۱۸۵۶۴
مدرسه
۱۰

تنهایی کبوتر

مهدیه محمدی

به آسمان نگاه کن، ابرها تو را نجوا می دهند. نگاه کن، پرستوی ضعیف و خسته از باران چه صادقانه به تو می نگرد و درخت های بلند برایت هو می کشند و قاصدک های مهربانی می رقصند و غنچه های پژمرده با طراوت هلهله به سر می کنند. چرا آسمان دریاگونه به تو و مهربانی ات خیره مانده است، مگر مهربانی تو عرش آسمان را هم لرزانیده است؟ چرا آوارگی کبوتر روی شیشه تنهایی اش ماسیده است، مگر می خواهی به آوارگی کبوتر سفر کنی؟