آرشیو دوشنبه ۱۶ امرداد ۱۳۸۵، شماره ۵۹۳۲
اندیشه اسلامی
۱۷

یار غائب از نظر

گردی از رهگذر دوست

حسن خصال

مانده ام در خیال تو دلبر

بلکه بینم جمال تو دلبر

بر زبان خلائق افتاده

صیت حسن خصال تو دلبر

نقطه باء بسمله باشد

یا تجلی خال تو تو دلبر

منتها آرزوی من عمری

نیست غیر از وصال تو دلبر

وصل می خواهم از تو و آن هم

وصلت بی زوال تو دلبر

دوست دارم که هرکجا باشم

بشنوم قیل و قال تو دلبر

به خدا مرگ خویش می طلبم

گر ببینم ملال تو دلبر

بنگرم در جهات ششگانه

صورت بی مثال تو دلبر

سرمه چشم مانده بر راهم

هست گرد نعال تو دلبر

زنده است این اسیر دلداده

از نسیم شمال تو دلبر

تو همانی که قادر مطلق

در خصوص تو گفت “جاء الحق”