آرشیو پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۸۵، شماره ۱۸۶۷۸
تصویر روز
۱۰

یادداشتی برای چهارمین جشنواره تئاتر رضوی سالن هایی که صفای صحن رضوی داشتند

برگزاری چهارمین جشنواره تئاتر رضوی اقدامی شایسته و برجسته بود که باید به فال نیک گرفت. بی اغراق می توان گفت مجموعه سالن های تئاتر شهر، وحدت و مولوی در این روزها صفای صحن رضوی را داشتند. عاشقان امام رضا(ع) این بار خود را به تالارهای نمایش می رساندند تا به تماشای تئاترهای رضوی بنشینند و این بار وصف صورت و سیرت امام غریبشان را در قالب هنر ببینند و از زبان هنرمندان متعهد این مرز و بوم بشنوند.

برکات برگزاری این جشنواره بی شمار است. دغدغه محتوا و رویکردهای انتقادآمیزی که برخی از تئاترهای حرفه ای در سال های اخیر با آن ها دست به گریبان بوده اند، بر همگان و به ویژه اهالی فن روشن است.

شاید اگر احساسی که به عنوان یک تماشاگر جدی و پیگیر از این چند شب دارم را بخواهم در یک جمله خلاصه کنم، بگویم: «یک هفته تئاتر سالم دیدم.»

مشتری های ثابت تئاتر و خود تئاتری ها، و حتی دیگران، اگر چند دقیقه ای را در بعدازظهرهای هفته در اطراف مجموعه تئاتر شهر و برخی دیگر از سالن های تهران به قدم زدن پرداخته باشند، طیف و طبقه اجتماعی اغلب افرادی که در این محوطه «پرسه» می زنند را می دانند و می شناسند. اما این هفته ای که جشنواره تئاتر رضوی در حال برگزاری بود، حنای این گروه های کذایی، در میان انبوه خانواده ها و مردمی که از هر قشر برای تماشای این نمایش ها می آمدند، رنگی نداشت. شاید پس از سال ها، این نخستین باری بود که در یک سالن تئاتری، می توانستم گروه هایی را ببینم که به شکل خانوادگی به تماشای نمایش نشسته بودند.

هنوز آن روزهایی را پشت سر نگذاشته ایم که خانواده های سنتی و مذهبی، با تردید به فرزندانشان اجازه حضور در سالن ها و تماشای تئاتر را می دهند. اما این بار، خانواده ها خود با رغبت و حتی اشتیاق، فرزندانشان را در تماشای این آثار همراهی می کردند.

به هرحال برگزاری این جشنواره از آن دست اتفاقات نادری است که با خیال راحت می توان از برگزاری اش دفاع کرد و بدون کندوکاو در چند و چون و میزان مخارج و غیره، به برکاتش اندیشید و به دنبال تمهیدی برای استمرار و غنایش بود.

نمی دانم چه سوزی بود از عشق تو در سرها

که دل ها می زند پر در هوایت چون کبوترها