آرشیو سه‌شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۵، شماره ۱۸۷۰۵
اخبار ورزشی
۱۳

حدیث دشت عشق

یک روز از ماه مبارک رمضان با آمبولانس وارد پادگان شهید حیدری شد مرا که دید،گفت: «عموعباس، من دراین عملیات شهید می شوم.»

گفتم: «از کجا این قدر مطمئنی که شهید می شوی؟»

گفت: «یک شب که از مراسم دعای توسل به خانه برگشتم، دیدم که همه خوابند. دوباره شروع به خواندن دعای توسل کردم. درهمین حال خوابم برد. در خواب سیدی را دیدم که به خانه ما آمد و گفت: «جوان! تو زمینی خریده ای که در آن خانه بسازی. در دنیا خانه می خواهی

برای چه؟» «به نقل از همرزم شهید»

خاطره ای از بسیجی شهید «رمضان افچنگی»

بن بست سرخ، کوچه کوچ چکاوک است