آرشیو سه‌شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۵، شماره ۱۸۷۰۵
شهرستان ها
۱۱

خاطراتی از یک شهید

علی اکبر رئیسی

وقتی بیکاری و بی برنامگی آدم را کلافه می کند و حوصله مطالعه هم نیست، گشت و گذار در عالم مجازی یا همان وب گردی، یک از راههای گذران وقت است. به این بهانه وارد یکی از موتورهای جستجو شدم. دنبال چیز خاصی نبودم. به فکرم رسید جستجوگر کنم ببینم در مورد دفاع مقدس، مطلبی، چیزی در اینترنت پیدا می شود. فهرستی از وب سایتها و وبلاگها بر روی صفحه نمایشگر ظاهر شد. در اینجا هم می شد پراکنده کاری، موازی کاری و دوباره کاری را مثل بقیه بخشهای فرهنگی کشور دید. یکی از آنها نظرم را بیشتر جلب کرد؛ سایت جامع دفاع مقدس، با یک کلیک وارد سایت شدم. به چیز عجیبی برخوردم.در یکی از بخشهای آن، سرداران شهید از چند استان معرفی شده بودند. استان محل سکونت بنده که از محرومترین استانهای کشور است و در معادلات اقتصادی ایران محلی از اعراب ندارد؛ چه رسد به مقوله فرهنگ!

واقعیت بود در کنار سرداران نام آشنایی، چون همت، باقری و... نام سرداران شهید استان چهار محال و بختیاری هم وجود داشت.

اولین اسم را که مشتاق شدم درباره اش بدانم شهید ترکی بود.

در زندگی نامه اش به مطلبی برخوردم که اشکم درآمد. شاید بد نباشد شما هم بدانید:

حدود 20 سال از زمانی که شهید ترکی مجبور بود برای ادامه تحصیل با دوچرخه مسافت 15 کیلومتری روستای هرچگان تانافچ را بپیماید گذشته بود، اما هنوز روستای هرچگان از مدرسه راهنمایی بی بهره بود و همین امر باعث ترک تحصیل بچه ها می شد. شهید ترکی روزها در کارخانه ذوب آهن اصفهان کار می کرد و شبها هم با همکاری اهالی روستا اقدام به ساخت مدرسه راهنمایی می کرد. عوامل حکومت که از محبوبیت روزافزون او در میان اهالی روستا ناراضی بودند شروع به مانع تراشی کردند. شهید ترکی بی توجه به این مزاحمتها به ساخت مدرسه ادامه داد. وقتی عوامل رژیم شاه موفق به ممانعت از ساختن مدرسه نشدند با دسیسه چینی و ایجاد اختلاف و درگیری شهید ترکی را زندانی کردند. با زندانی شدن او کار ساخت مدرسه هم متوقف شد. اما پس از مدتی شهید ترکی از زندان آزاد شد و با فروش اتو بوس و حتی لوازم منزلش، مدرسه را ساخت و آن را افتتاح کرد. این مدرسه، پل و خدمات عمرانی دیگری که شهید ترکی در هرچگان انجام داد، هنوز مورد استفاده مردم قرار می گیرد.