آرشیو پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۶، شماره ۱۸۷۹۱
اخبار ورزشی
۱۳
حدیث دشت عشق

به یاد پاسدار شهید «خلیل رحیمی»

عاش سعیدا و مات سعیدا

شهر در تب و تاب مبارزه می سوخت پیر و جوان، زن و مرد دوشادوش و همگام با هم با تمام وجود فریاد می زدند و با مشت های گره کرده به مبارزه تن و تفنگ می شتافتند. هرجا فریاد اعتراض علیه رژیم ستم شاهی بلند بود آن جا حضور داشت و حتی یکبار در تظاهرات در برخورد با عمال رژیم طاغوت ظالمانه دندانهایش را شکستند. اما نه تنها تسلیم دشمن نشد بلکه این راه را با سر سختی تمام ادامه داد. انقلاب نوپا بود و جوان که جنگ آغاز شد و او برای دفاع از انقلابی که آن همه دوستش داشت بسوی جبهه ها شتافت.

جبهه، جبهه گیلانغرب بود و خلیل بعد از مدت ها مبارزه از ناحیه صورت و دهان بر اثر اصابت ترکش مجروح گشت و به پشت جبهه منتقل شد. بهبودی کامل نیافته بود که دوباره عازم جبهه شد. تاب ماندن در شهر را نداشت. روح عاشقش برای پریدن و رها شدن از زندان تن بی قراری می کرد و او این بار برای مبارزه ای دوباره با کفر به منطقه عملیاتی ایلام اعزام شد.

عاقبت در تاریخ 14مرداد 1361 ه .ش رضای حق را به نقد جان معامله کرد و عارفانه در جوار مقربان و محبان خداوندی جای گرفت و در بهشت زهرای تهران آرمید.

پاسدار شهید «خلیل رحیمی» بزرگمردی که در سال 1311 ه .ش در روستای «حسن بگلوی» شهرستان «اهر» به دنیا آمده بود، پنجاه سال زندگی با عزت را پشت سرگذاشت و زیر بار ظلم نرفت، این بار با شهادت سرخ خویش ثابت کرد که دلدادگی سن و سال نمی شناسد.