آموختن با دل
آموختن از طریق دل، درسی بود که دختر ده ساله ام، سارا، به من داد. او از وقتی که به دنیا آمد نقص عضو داشت و ناچار بود با حائلی که به پایش می بستیم راه برود.
یک روز زیبای بهاری، او شاد و سرحال به خانه آمد و به من گفت که در مسابقه برنده شده است. از آنجا که نقص عضو او آزارم می داد، دنبال کلماتی گشتم که بتوانم دلداریش بدهم و از همان حرفهایی به او بزنم که مربیان به هنگام شکست بازیکنانشان به آنها می گویند، ولی قبل از آنکه بتوانم کلمه ای بر زبان بیاورم، او گفت:
«بابا! توی دو تا مسابقه برنده شدم.»
نمی توانستم باور کنم، به همین دلیل حرفی نزدم. سارا ادامه داد:
«دو تا امتیاز گرفتم.»
می دانستم موضوع چیست. مربیان او دلشان به حالش سوخته و به او امتیاز داده بودند. سارا وقتی سکوت مرا دید، گفت:
«همین جوری الکی که به من امتیاز ندادند. من امتیاز «کوشاترین تلاشگر» را به دست آوردم.»
و این گونه بود که عزیز دل من، سارا، درس بزرگی را به من آموخت.