آرشیو سه‌شنبه ۶‌شهریور ۱۳۸۶، شماره ۱۸۸۸۶
ادب و هنر
۹

با گلوله فریاد

ضیاءالدین ترابی

سخت است با خیال تو در خواب زیستن

چونان کویر با عطش آب زیستن

بر چهره گرد زرد فراموشی زمان

تصویروار در قفس قاب زیستن

چون جغد با شقاوت ویرانه ساختن

خفاش وار همدم شب تاب زیستن

دور از نگاه روشن آیینه تاب تو

همواره در اسارت مرداب زیستن

ای آفتاب صبح تماشایی بهار

تا چند بی تو در دل سرداب زیستن

سخت است با گلوله فریاد در گلو

در انتظار لحظه پرتاب زیستن

برخیز و مهر چهره برافروز و شب بسوز

سخت است با خیال تو در خواب زیستن