آرشیو سه‌شنبه ۶‌شهریور ۱۳۸۶، شماره ۱۸۸۸۶
نسل سوم
۱۰

هر سال نیمه شعبان که می شود یا غر می زنیم یا انتقاد می کنیم

و یا در دم دستی ترین هنرمان(!) یک نفر را پیدا می کنیم و چند سؤال تکراری از او می پرسیم؛ فارغ از اینکه ما تشنه ایم؛آب می خواهیم نه سراب! این خیابان های گرم و خشک افکارمان بدجوری در انتظار باران له له می زند و خودمان نمی فهمیم! بعد هم دیدیم موعظه و حرف های خوب خوب کار ما نیست که می شود مصداق:

واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر می کنند . چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند

همین شد که در حد بضاعت، پروانه های بی قراری شورانگیزترین شب سال مان را، در دفتر شعرهای دلتنگی خلاصه کردیم! تا یار که را خواهد و... امشب شب یلدای عاشقان صاحب الامرمان است، آنها که مشق عشق کردند و سرخی دانه های دلشان، مرواریدهای چشم شان را خیس کرد، برای ما هم دعا کنند که سخت محتاجیم!راستی اگرچه صفحه امروزمان نصف شد شرمنده! اما آنچه باید برای حضرتش تحفه می فرستادیم را فرستادیم و آنچه جا نشد را به صفحه«چشم به راه سپیده» سپردیم! تحریریه نسل سوم