هنوز اگر تو بخواهی به آن اتاق دری هست

که پشت پنجره اش آسمان تازه تری هست

هنوز هر رگم اروند رود کوچک سرخی است

که شاه ماهی خون تو را در آن گذری هست

قفس نشین شده ام، پایبند دانه، نه انگار

که روی شانه این مرغ خسته بال و پری هست

شباهتم به تو هر روز کمتر است ولی شکر

که از نگاه تو در چشم من هنوز اثری هست

ستون تسلیتی هست و صفحه های حوادث

و گاه از تو در این روزنامه ها خبری هست

هنوز هر شب جمعه سر مزار تو بابا!

زن جوان و دل نوحه خوان دربه دری هست

سه شنبه روز پدر بود، بد به حال اتاقی

که روی طاقچه اش قاب عکسی از پدری هست