آرشیو چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۶، شماره ۱۵۶۹
صفحه آخر
۲۰

شب شعر و شعر مصور

عنایت سمیعی

فکر می کردم که شغل شاعری مثل لحاف دوزی به یکی از مشاغل منسوخ تبدیل شده است. (آخرین باری که پنبه ما را زدند بیست و چند سال پیش بود) ولی با اقبالی که دوشنبه شب مورخ 26/9/86 از شب شعر گوهران و نشر چشمه به عمل آمد اندکی به آینده شعر، نه شاعر، امیدوار شدم. اما هنوز سردرگمم که چرا به رغم این استقبال تیراژ کتاب های شعر آنقدر ناچیز است که بهتر است ناگفته بماند.

آیا هنوز فرهنگ شفاهی حتی بین نخبگان بر فرهنگ مکتوب غلبه دارد؟ یا نه شعر هنری است که نفس شاعر در آن روح می دمد. یعنی شنیدنی است. یا شعر این دوره...

باری در شب شعرخوانی و تجلیل خیلی ها آمده بودند از شاعران، نویسندگان، اهالی سینما و مطبوعات، ولی برای آنکه با حافظه بدی که دارم بدهکار نشوم نام نمی برم.

ابتکار گوهران در برگزاری مراسم، نمایش کلیپ های کارگاه عباس کیارستمی بود، درخشان و فوق العاده و متناسب با حال و فضای شعر، چرا نگویم شعر مصور.

نمایش فیلم شاعران نیز شامل شعرخوانی و گفت وگو بود و نوعی مجازی سازی در حضور شاعر تا او را به جرم بازی با مجازها مجازات کنند.

اتفاق نامنتظم برای من حضور بهمن شعله ور، نویسنده، شاعر و مترجم بود که اهل قلم بیش از چهل سال از او بی خبر بودند و من فکر می کردم نکند خدای نکرده مثل همشهری ام احمد مسعودی، نویسنده «خر با بار نمک» برای همیشه گم شده است. اما چه فایده مقرر شده بود که به رغم حضور او اسمش را نیاورند. ولی فکر می کنم جا دارد مراسمی جداگانه برای ایشان برگزار شود که از «سفر شب» برگشته است.

باری از اینکه همچو شب شعر و تجلیلی از طرف مجله گوهران برگزار شد به سهم خود قدردانی می کنم. ضمن اینکه باید بگویم جای خالی عده یی از شاعران طبق معمول به پاره یی از سوءتفاهم ها دامن خواهد زد که اجتناب ناپذیر است. در پایان مراسم برای تجلیل از شاعران سردیسی از فروغ به آنها اهدا شد که حمل آن با جثه آنان جور درنمی آمد و وزنه بردار می طلبید. علاوه بر آن جعبه کوچک مخملینی هم اهدا شد که محتوای آن بهتر است محفوظ بماند.