آرشیو پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۶، شماره ۱۶۱۵
صفحه آخر
۱۶

نامه به یک ابراهیم رها

ابراهیم رها

سلام خودم. می دانم خوب نیستی.

باید بنشینی و بنویسی حتی اگر مطلبت دچار چاک خوردگی شود. همه ناراحت می شوند. اصلا این چه ستونی است که راه انداخته یی تو؟ مسوولان زحمتکش ناراحت می شوند. مسوولان روزنامه ناراحت می شوند. دو روز نمی نویسی مخاطبان ناراحت می شوند. از ردصلاحیت می نویسی، دوستان صلاحیت ردکن دلگیر می شوند. از موسی قربانی می نویسی، الیاس نادران ناراحت می شود، از الیاس نادران می نویسی، موسی قربانی ناراحت می شود. از کوروش کبیر می نویسی به اسفندیار رحیم مشایی برمی خورد. از تورم می نویسی، رئیس جمهور ناراحت می شود. از قیمت مسکن حرف می زنی، به رئیس دولت نهم برمی خورد. از وضعیت بودجه نویسی می نویسی، یکی از مسوولان دلگیر می شود. از روابط خارجی و جیبوتی و ونزوئلامی نویسی، به وزیر امور خارجه برمی خورد. از اوضاع نشر می نویسی، به وزیر ارشاد برمی خورد. از سینما می نویسی شمقدری و شورجه رگ گردنی می شوند. از وضعیت فوتبال می نویسی، آقای علی آبادی دلخور می شود. از... از... از... از اون بالاکفتر میایه،

ابراهیم رها من خودم شاهد بودم که دوست داشتی این ستون دیگر نباشد. اما... کدام شیر پاک خورده یی گفته «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل/ که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم» حرف خوبی زده ها، خودمانیم، باشد، ما تسلیم تلفن های شما. ما مخلص ای میل های شما. ما این جرخوردگی اطواری مطالب را می پذیریم، تا این ستون بماند و عده یی ناراحت شوند و... (حالی می ده ها،)

این نامه را چون به خودم بود کوتاه تر از همیشه نوشتم. از شنبه مثل سابق در خدمتیم هرچند در این مدت ستون جدیدی طراحی کرده بودم که به توافق نرسیدیم. ستون خوبی بود. حیف شد،