آرشیو دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶، شماره ۶۳۹۱
سیاسی
۳

اندرحکایات بهار

دکتر بهزاد حمیدیه

گویند نوروز جشن باستانی ایران بوده است، حتی پیش از هخامنشیان و بدان “نوه سرده” (سال نو) می گفته اند. متن های ثانوی زرتشتیان این جشن بهاری را نماد نو شدن زندگی شمرده اند و آن را نوعی طلیعه برای روزی دانسته اند که معاد جسمانی و زندگی جاوید حاصل می شود. بهار بدین سان باید نماد و یادآور حیات مستمری باشد که کمال و رسایی اش در جهان دیگر رخ می نمایاند. “یوم تبلی السرائر” وصف روزی است که در آن حیات هر فرد انسانی بی هیچ حجاب و ستری خود را نشان می دهد همان گونه که بهار گیاه را از زمستان سرد و فسرده به در می آورد و حجاب ها و عوائقی را که بر هستی زنده و زیبای آن نشسته است بر می افکند.

نوروز طبیعت همچنین محاکات یک تحول دوری دائمی در وجود است. اگر “عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد “هستی به عیان آمده از وحدت به کثرت تجلی در خواهد غلتید. مگر برگ و بار ظریف بر سرشاخه های درختان، حیات دوباره ای نیست که خالق گیتی بر تن های فسرده می بخشد؛ به همان سان وجودات گیتی،”انا الیه راجعون “گویان سر از “انا لله” بر می آورند تا عیان شود که “کل یوم هو فی شان “

بهار پس از خزان اشارت دیگر نیز دارد. جهان زیرین در هر بهار رنگ رخساره عوض می کند تا برملاشود که جهان زبرین نیز در تحول و تعویض صبغه است “و من احسن من الله صبغه” هر بار که نفحه ای از نفحات رحمانی جهان زبرین را فرو می گیرد که “الاان فی دهر کم نفحات “کسانی خویشتن خویش را بدان نفحه می سپارند تا آن کند که بادبهاری با درختان می کند که فرموده اند: ” الافتعر ضوا لها” می بالند و نمو معنوی خویش را جشن می گیرند که “العید یوم لایعصی الله فیه” بدون بهار باغ و راغی پدید نمی آید کما اینکه بدون نفحات الهیه حال و مقامی دست نمی دهد.

بهاری دوباره رسیده است باز هم در فراق یار علم منصوب و علم مصبوب. بهاری در فراق بهار. شیخ عباس قمی(ره) نقل می کند که در عصر فرخ ولی عصر(عج) زمین به کمال خرم می شود و نزاع از عالم حیوانی وعالم انسانی برمی خیزد، زمین گنج های خویش عرضه می کند و ثمرات کشتزارها فزونی می گیرد. دل، دلتنگ این بهار متعالی است. بهار بی این بهار، چه گویم چیست، دلتنگی است یا انتظار؟