آرشیو پنجشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۷، شماره ۱۹۰۶۲
اخبار کشور
۳

چشم به راه سپیده

تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی.

«غیبت» به معنای «حاضرنبودن»، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند، ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می شوی، همه انگشت حیرت به دندان می گزند با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان «دل» از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند...

و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله»، در آستانه آدینه ای دیگر با دلداده دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می کنیم.

ای جاری ندیدنی

در آسمان یاد تو، دلها کبوترند

بی وقفه هر تپش به هوای تو می پرند

ای جاری ندیدنی، ای عطر سبز باغ

گل ها هم از تو خاطره های معطرند

ای بارش همیشگی ای ابر بی زوال

از التفات توست اگر ابرها ترند

صبحی که سر برآوری از مشرق ظهور

این ابرهای خشک به دست تو پرپرند

شب را به یک اشاره خود تار و مار کن

ای آن که چشم های تو خورشید گسترند