آرشیو شنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۷، شماره ۱۹۲۰۲
اخبار کشور
۱۴
در مکتب امام

اسلام ساده زیستی رؤسا را می خواهد

اگر فرض کنید یک نفر مثل حضرت امیر «سلام الله علیه» حکومت داشته باشد در یک مملکتی سیره او را وقتی که اهل این مملکت ببینند که زندگی خودش چی هست، چه جور اعاشه می کند با دار و دسته خودش چه جور رفتار می کند، اولاد خودش چه جور هستند، زندگی اولاد خودش چه جور هستند، اصحاب خودش چطور هستند، قوم و خویش های خودش چه طور هستند، بستگان، نزدیکان خودش چطور هستند، وقتی توده مردم نگاه کردند که رئیس مملکتشان وضع خوراک و پوشاکش از خود آنها کمتر است، وقتی که می آید نماز جمعه می خواهد ]خطبه[ بخواند چون یک پیراهن دارد، شسته و تر پوشیده است به حسب تاریخ، بالای منبر وقتی خطبه می خواند دامنش را این طور می کند که خشک بشود، یک پیراهن دارد، وقتی که دو تا پیراهن کرباس می خرد خوبش را می دهد به «قنبر» - به حسب تاریخ و بدش را خودش تنش می کند، وقتی آستینش بلند است آستینش را از اینجا پاره می کند، دیگر لب آستین باید چه بشود و چه بشود ندارد، وقتی مردم دیدند یک همچو موجودی... بر سر تاسر کشورهای زیاد، در مقابل کشور ایران حکومت دارد، یعنی ایران جزو حکومت او، مصر جزو حکومت او، حجاز جزو حکومت او، عراق جزو حکومت او، یمن و امثال ذالک همه جزو حکومت اوست ولی وقتی که زندگی اش را می بینند، می گویند ببینید یک همچو زندگی می کند، یک همچو موجودی که آن سعه مملکتش هست خودش وقتی یک قاضی را تعیین کرده است، به حسب تاریخ وقتی که دعوا مابین خودش و یک نفر یهودی واقع می شود قاضی احضار می کند نمی گوید من حاکم ام، حاکم یک همچو جایی تو هم نوکر منی، قاضی من هستی، منصوب از قبل من هستی، این را نمی گوید می آید می نشیند مقابل قاضی، وقتی قاضی می گوید که یا «اباالحسن» می گوید این حرف را نزن نسبت به من با او فرق نگذار، تو قاضی هستی، نباید فرق بکند، وقتی هم حکم بر ضدش می دهد قبول می کند.

وقتی مملکت یک همچو موجودی راسش باشد، ]اصلاح می شود[، اسلام این را می خواهد، ما که فریاد می زنیم که حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی،]باید این گونه باشیم[.

صحیفه امام- جلد 7- صفحات 257 و 258