آرشیو شنبه ۵ بهمن ۱۳۸۷، شماره ۱۸۷۴
ورزش
۱۲

روزنوشت ملبورن

توفیق اجباری من

سلام دوباره به همه

یک پیروزی دیگر و باز شدن زبان من برای پربارتر کردن وبلاگم. وقتی برای شما می نویسم، حال خوبی دارم و این به آن معناست که امروز کاملا سرحال هستم. پیروزی در دور دوم اولین گرنداسلم سال 2009 نتیجه تمرینات منظم من بود. تصور می کنم خیلی خوب و با اعتماد به نفس مقابل رقیب صف آرایی کردم. می خواهید بدانید بر من چه گذشت؟ نه، به شما چیزی نمی گویم چون حتی خودم هم خیلی دیر از برنامه هایم آگاه می شوم. بازی در ساعت 11 به نوعی توفیق اجباری محسوب می شد چون عملا می توانستم سر موعد به میدان بروم. دلیل؟ چنانچه اولین بازی زود خاتمه یابد (به هر دلیلی از جمله آسیب دیدگی بازیکنان یا برتری سریع یکی از رقبا) تو مجبوری درست سر وقت پای به زمین بگذاری. بازی در ساعت 11 چندان جالب نیست اما اگر خودت را با شرایط تطبیق ندهی، یک بازنده بزرگ خواهی بود. می توانید تصور کنید وقتی رادیو نتایج را اعلام می کند و مربی می گوید آماده رفتن به میدان باش، چه استرسی وجود یک تنیسور را فرامی گیرد؟ همه می خواهند آماده باشی اما تو آماده نیستی. اصلا منطقی نیست در توجیه بافت احتمالی، عدم تمرین مناسب را بهانه کنید. شخصا همیشه سرحال هستم. حالایک روز بیشتر، یک روز کمتر... چه اهمیتی دارد؟ همه حرفه یی هستیم. به عنوان یک تنیسور تنها باید این نکته را بدانی و در حفظ روحیه حرفه یی گری تلاش کنی. ساعت 45/8 از هتل خارج شدم و تقریبا یک ساعت بعد تمریناتم را تمام کردم. برای نمایش توانایی هایم به اندکی زمان احتیاج داشتم. سرانجام ساعت 11 به محل برگزاری رقابت رسیدم و حدود ساعت 30/13 کار رقیب را تمام کردم. از همین جا می خواهم از مسوولان حمل و نقل بین شهری ملبورن تشکر کنم. آنها آسایش را برایم معنا کردند. سازماندهی رقابت ها هم در سطح فوق العاده مطلوبی است. همیشه صاحب احترام ویژه یی بوده ام: نه فقط به خاطر اول بودن در رنکینگ. می دانید در پایان آن روز خوب چه اتفاقی رخ داد؟ در یک محیط جادویی، شام را کنار سایر تنیسورهای اسپانیا صرف کردم. از کاپیتان جدید تیم نهایت حمایت را به عمل آوردیم. خوشحالم که او در ملبورن کنار ماست