آرشیو پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۷، شماره ۴۱۳۴
صفحه آخر
۲۴

سلوک باران

محمدرضا رنجبر

آب هر چند کم هم که باشد وقتی از بالابه پایین می آید و افتادگی می کند، چقدر زیاد می شود و چه سر و صدایی بخصوص در دل شب پیدا می کند و اساسا وقتی به سنگی برخورد می کند رو سفید می شود و حالااگر این آب بسیار و عظیم باشد، آبشار شده و تماشایی می شود و از دور و نزدیک به نظاره آن می آیند. سیدالشهدا علیه السلام آب حیات است و از سویی هم عظیم و بزرگ و البته در برابر خدا، افتاده و خاضع و در روز عاشورا اوج افتادگی را از خود نشان داد و چه سر و صدایی در شب دنیا پیدا کرده و چه شکوه و عظمتی، چون با یک دنیا افتادگی و خضوع می گفت:

خوید مک ببابک

خدایا! خدمتگزار کوچک تو بر آستان توست، یعنی خود را کوچک می دید. یکی از درس های بزرگ عاشورا این است که اگر خودت را کوچک دیدی بزرگ می شوی و اگر بزرگ دیدی کوچک می شوی.

ماهی باشتاب به کنار ساحل می آید و کرمی معلق را می بیند و با چه ولعی آن را به دهان می گیرد، و اینجاست که شست صیاد خبردار شده و آن را بالامی کشد و همین که بالاآمد، تازه می فهمد که چه داد و چه برداشت! دریایی به جای کرم مرده ای، که تازه آن را هم نتوانست فرو ببرد. داستان کربلاداستان ماهی و دریاست. لشکریان یزید دریایی به عظمت و بزرگی سیدالشهدا علیه السلام را از دست دادند، آن هم برای رسیدن به چیزهای ناچیزی که به آن هم دست نیافتند و این نشان می دهد که جهالت و نادانی با آدمی چه ها که می کند! یکی از درس های بزرگ عاشورا و محرم این است که نشان می دهد و به نمایش می گذارد که نادانی چه عوارض و پیامدهای سنگین و ننگینی در پی دارد. لذا در فلسفه قیام سیدالشهدا علیه السلام آمده است که:

لیستنقذ العباد من الجهاله

تمام تلاش سیدالشهدا علیه السلام این بود که بندگان خدا از نادانی نجات پیدا کنند.