آرشیو سه‌شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۸، شماره ۱۹۷۱
صفحه آخر
۱۶

مرگ مامه قاله و بیداری ما

عثمان مزین

مامه قاله نوازنده شهیر نی در کردستان که روایتگر دردها و ناله های چندین نسل کردستان بود در 84 سالگی و پس از تحمل بیماری چشم از جهان فروبست. این هنرمند با مرگ خود صدای سوزناک نی را هم با خود به دل خاک برد زیرا فقط او بود که شمشال کردی را این گونه با سوز و گداز به ناله وامیداشت و اکنون که دیگر مامه قاله نیست شمشال کردی هم سکوت کرده است.چرا با مرگ یک هنرمند ما باید برای دو غصه خود به طور همزمان گریه سر دهیم؟ شیون توامان هم برای مرگ هنرمند و هم برای مرگ هنر، بسیار سخت است. باشد، مرگ هنرمند را چاره یی نیست اما آیا نمی توان از مرگ هنر جلوگیری کرد؟اقدام مردم کردستان و علاقه مندان هنر بی مثال مامه قاله در تشییع جنازه هنرمندشان ستودنی و نشانه یی است از قدرشناسی آنان: اما آیا از خود پرسیده ایم برای این بزرگمرد در زمان زنده بودنش چه کار کرده ایم؟ از خود پرسیده ایم روح هنرمند در زمان حیات، بیشتر محتاج این حمایت و قدرشناسی بوده یا کالبد بی جان وی؟ آیا توسعه هنر بی مثال وی واجب تر نبود؟متاسفانه یکی از بیماری هایی که همیشه به آن مبتلابوده و هیچ گاه قصد علاج آن را نداشته ایم بی توجهی به نخبگان، اندیشمندان، نویسندگان و هنرمندان است و در زمان حیات شان هیچ گونه حمایتی از آنان و آثارشان به عمل نمی آوریم که این مرض ریشه در فرصت سوزی های ما دارد زیرا تا نخبه جامعه مان در میان ماست از کمترین توجهی به وی خودداری می کنیم اما به محض از دست دادن وی وااسفاها سرمی دهیم.با طرح این پرسش بنیادی از خودمان که مگر برای زنده مامه قاله چه کار و اقدام مهم و موثری انجام داده ایم که مرده اش را به ما نیازی باشد، منبعد قدر زنده نخبگان مان و آثار آنان را بدانیم و بعد از مرگ شان با گسترش آفریده های آنان، یادشان را بیشتر و بهتر زنده نگاه داریم.