آرشیو پنجشنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۸، شماره ۶۸۲۲
شرح عشق
۱۸

تقدیم به شهدای دفاع مقدس

بانیان عشق

برای حفظ ایران، جان شیرین را فدا کردی

شهادت برگزیدی رو به عرش کبریا کردی

چو دیدی خاک ایران طعمه نامردمان گردید

لباس رزم بر تن کردی و جانت فدا کردی

شلمچه شاهد ایثار و غیرتمندیت گردید

تو با ایثار خونت خالق خود را رضا کردی

بلندی های غرب و قصر شیرین شاهدت بودند

چه غوغای عظیمی اندر آن وادی به پا کردی

به سوسنگرد و خرمشهر و در صحرای خوزستان

دمادم با لب تشنه حسینت را صدا کردی

به بهمنشیر و اروند و به بستان و به خونین شهر

دلیرانه تو جنگیدی به عهد خود وفا کردی

چو دیدی خاک ایران را تجاوزگر نشان بگرفت

بنای عشق بازی را تو در جبهه بنا کردی

حضور تو نبود آنجا، نفس در سینه ها می مرد

تو در مهران و میمک درد هجران را دوا کردی

به پیرانشهر و شوش و کرخه رفتی بهر جنگیدن

زترکش های دشمن روی بردارالشفا کردی

به دنبال حقیقت بودی و عشق وطن در دل

تو حقت را برای میهن پاکت ادا کردی

تو را مادر به روی دامن خود پرورش چون داد

شدی رزمنده، یاد شیرمرد کربلاکردی

بهشت جاودان پاداش خون پر بهای تو

که با ایثار جان، در خون پاک خود شنا کردی

به فرمان امام ای اسوه ایثار و جانبازی

به لبیک امامت کار بی رنگ و ریا کردی

کنون من مانده ام با کوله باری از غم و هجران

تو رفتی و مرا با داغ هجرانت رها کردی

در باغ شهادت را به روی عاشقان بگشا

به رویم گر گشایی مهربانی و عطا کردی

گلستان شهیدان بوی جانبخش تو را دارد

که در باغ شهادت ریشه و نشو و نما کردی

به روح پاک تو (طالب) بگفتا با دلی سوزان

برای حفظ آزادی به جانان اقتدا کردی

ابوالقاسم طالبی (طالب)