سلوک باران
پوست بعضی از میوه ها خاصیت دارد اما هرگز خاصیت خود آن میوه را ندارد. تازه همان خاصیتش هم از همان میوه است. و حکایت واژه ها و الفاظ قرآنی نسبت به معنا و مفهوم آن، همان حکایت پوست و میوه است. خواندن واژه ها و الفاظ هزار البته که سودمند و مفید بوده و ثمربخش است، اما واژه ها کجا و معانی آنها کجا. کسی که ماه مبارک رمضان رحل را پیش رو گذاشته و قرآن را بر آن نهاده و تنها به مرور و خواندن واژه ها بسنده می کند همچون کسی است که بشقابی از پوست میوه پیش رو دارد و مصرف می کند. و به راستی که پوست کجا و مغز کجا؟ لفظ کجا و معنا کجا؟ پوست میوه و خود میوه چیزی شبیه پوست گوسفند و گوشت آن است. با گوشت است که انسان می تواند تغذیه کرده و رشد کرده و نیازهای بدن را تامین و تضمین نموده و انرژی و نیرو بگیرد، اما با پوست نه! البته پوست منفعت های بسیار خود را دارد، با پوست می توان دف و طبل ساخت و از آنها صداهایی خوش و طرب انگیز پدید آورد اما این ها همه گوش را نوازش می دهند بی آنکه برای جان و دل رشدی در پی داشته باشند و الفاظ قرآن چیزی شبیه همان پوست خواهند بود که البته می توان با آنها نغمه هایی دلنشین و آهنگ هایی خوش پدید آورد.