آرشیو شنبه ۲۶ تیر ۱۳۸۹، شماره ۴۵۵۳
صفحه آخر
۲۸

حافظ امروز

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست

مست از می و میخواران از نرگس مستش مست

در نعل سمند او شکل مه نو پیدا

وز قد بلند او بالای صنوبر پست

آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست

وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست

شمع دل دمسازان بنشست چو او برخاست

وا فغان ز نظر بازان برخاست چو او بنشست

گر غالیه خوشبو شد در گیسوی او پیچید

ور وسمه کمان کش گشت در ابروی او پیوست

باز آی که باز آید عمر شده حافظ

هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست