آرشیو چهارشنبه ۱۳ امرداد ۱۳۸۹، شماره ۷۰۴۹
شعر و ادب
۱۹

روزهای بارانی

سعیده ثابتی رضویان

اشک و لبخند می رسند به هم، حس خوبی است زیر این باران

حس خوبی است ما کنار همیم، بین این روح های سرگردان

هرگز از روزهای بارانی، بی تفاوت نمی توان رد شد

سخت دلتنگ این هوا بودم، نه ز دستت نمی دهم آسان

قهوه تلخ قهر طولانی است، آشتی کن که چای در راه است

قند بردار و حرف تازه بزن، نوشخندی مرا بکن مهمان

دوست دارم که شعرهایم را، بشنوم با صدای جادوییت

با صدایی که گرم و مخملی است، قدری آوازهای خیس بخوان

قصه آرام می شود آغاز، ناگهان می شوم رها در باد

تو همیشه خیال پردازی، راوی قصه های بی پایان

با توام گوش کن به خواب خوشم، پسر عصرهای پاییزی

قد بکش، سربزن دوباره به من، مرد نامرئی پس از باران