آرشیو چهارشنبه ۲۷ امرداد ۱۳۸۹، شماره ۱۰۴۰
صفحه آخر
۲۰

آخرین پیشنهاد: رمان «خاله بازی»، فیلم «لبنان»

هیچ چیز قطعی نیست

کیومرث پوراحمد

این روزها هیچ کار خاصی انجام نمی دهم. نمی توانم بگویم می خواهم فلان فیلم را بسازم، می خواهم فلان سوژه را مقابل دوربین ببرم یا مشغول آماده کردن فلان طرح هستم... نه اینکه کاری انجام نمی دهم... نه... دو سه طرح برای سینما، تلویزیون و تئاتر در دست دارم که با همه شان سر و کله می زنم، می نویسم، می خوانم، زیر و رویشان می کنم، اما هیچ کدام شان قطعی نیستند... نمی دانم آخرش به کجا می رسند. به هر حال این روزها را با کتاب خواندن و فیلم دیدن و نوشتن سر می کنم. فیلم و کتاب هایی که بعضی وقت ها حالم را جا می آورند. مثل رمان «خاله بازی» نوشته بلقیس سلیمانی که ایده بسیار خوبی دارد. از آن قصه هایی که به درد سینما می خورد. اتفاقا فکر اقتباس هم به سرم زد و با خانم سلیمانی صحبت کردم اما باز هم هنوز تصمیم قطعی نگرفته ام. این روزها با خودم سخت کنار می آیم. نمی دانم می خواهم فیلم بسازم یا نه؟ شرایط روحی ام قطعی نیست و به همین دلیل هیچ کدام از کارهایم به قطعیت نمی رسد. از فیلم هایی که اخیرا دیده ام «لبنان» را خیلی پسندیده ام. فیلمی ضدجنگ ساخته یک کارگردان اسرائیلی به نام ساموئل مائوز... این فیلم درباره جنگ اسرائیل و حزب الله لبنان در سال 2006 است. داستان فیلم درباره چهار سرباز نیروی دفاعی اسرائیل است که سرنشینان یک تانک هستند. تانک آنها در یک روستای شیعه نشین در جنوب لبنان متوقف می شود و سرنشینان با خطر مرگ و زندگی روبه رو می شوند. همه فیلم از دیدگاه دیده بانان تانک روایت می شود. قصه فیلم بسیار جذاب است و نشان می دهد اسرائیلی ها چطور خودشان را در چاله ای سخت و کشنده انداخته اند. ایده فیلم بسیار خوب و جذاب است و ساخت فیلم هم عالی از آب درآمده است. المان ها و نمادهای بسیار خوبی در فیلم «لبنان» استفاده شده است که آدمی را برای ساخت فیلم به وجد می آورد. نوع روایت از داخل تانک هم جسورانه و هم جذاب است. «لبنان» یکی از بهترین فیلم هایی بود که این روزها دیده ام. رمان «خاله بازی» هم یکی از بهترین کتاب هایی بوده که خوانده ام.