آرشیو سه‌شنبه ۱۹ امرداد ۱۳۸۹، شماره ۱۰۳۳
گالری شرق
۱۳

حاشیه های ماجرا

1می گویند ضدتبلیغ گاهی اوقات بهتر از تبلیغ جواب می دهد. یکی از مصداق های این موضوع ماجرای فری کثیف است. بهزاد پسر فریدون مهربانی می گوید: رقبای ما برای اینکه ما را خراب کنند تابلو می زدند و می نوشتند ساندویچ با کیفیت بهتر و تمیزتر و این ور و آن ور پشت سر ما حرف می زدند که مثلا ساندویچی اینها کثیف است. اما همین اسم دهان به دهان چرخید و به نفع ما عمل کرد. مغازه کناری ساندویچی فریدون متعلق به برادر اوست که فقط پیتزا و قارچ سوخاری عرضه می کند. در ساعاتی که در مغازه آقا فریدون تا 20 نفر منتظر ایستاده بودند. مغازه های کناری به زحمت دو سه تا مشتری داشتند. فریدون مهربانی درباره دفترچه اش می گوید: دوست دارم مشتری ببیند پول غذایش چقدر شده است. من همین جا جلوی رویش حساب می کنم. بعضی ها می زنند توی ماشین حساب و آدم نمی فهمد قیمت هر چیزی چقدر شده.

2آقای مهربانی سیگار می کشد. ناراحتی قلبی هم دارد. وقتی آمد بیرون مغازه تا با ما حرف بزند سیگارش را هم روشن کرد. گفتم: با 70 سال سن و ناراحتی قلبی سیگار هم می کشید؟ نگاهی به سیگار روشنش انداخت و گفت: نه، سیگار را نمی شود نکشید!

3مشتری ها از هر جنس و طبقه ای هستند. بعضی با بی ام و آخرین مدل و برخی با موتور. بعضی با مانتویی که بیشتر از صدو پنجاه هزار تومان قیمت دارد و برخی پسربچه هایی که با پول توجیبی شان می آیند ساندویچ بخورند. همه ناچارند یا در همان پیاده رو بنشینند یا اگر ماشین دارند غذا را ببرند داخل ماشین.

4گفت وگوی کوتاه ما که تمام شد آقا فریدون پارکبان را صدا زد و به او گفت: دو تا ساندویچ تاپ درجه یک با دو تا نوشابه بگیر جلدی بیار اینجا؛ و این طوری بود که در یک شب هم رویال استیک و هم سیب زمینی سرخ کرده با سس مخصوص را مجانی نوش جان کردیم.