چالش اساسی نیچه عبارت است از پرسش هایی که وی درباره معنا و ارزش زندگی مطرح می کند. نیچه احساس می کرد مجبور و موظف به طرح این پرسش ها است، زیرا باور داشت زندگی مدرن با شکلی تاریک و شوم از «نهیلیسم» درآمیخته است. گستره آرای نیچه در حوزه فلسفه اروپایی به استثنای انگلیس قابل توجه است. نفوذ آرای نیچه در آثار فیلسوف فرانسوی «ژاک دریدا» نیز به چشم می خورد، آثار دریدا هم اکنون مترادف اصطلاحات «پساساختارگرایی» و «شالوده شکنی» تلقی می شوند. دریدا در نگرش به مفاهیم فلسفی به عنوان معلول نوسانات نیرو و تفاوت از نگاه نیچه پیروی می کند. دریدا در پی حرکت فراسوی نظریه معنا و شناخت به محوریت «انسان» یا خودآگاهی التفاتی ذهن بشری بود.