آرشیو شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹، شماره ۴۷۳۹
جریان شناسی
۲۶
روایت

خاطرات شهید بهشتی از آیت الله طالقانی

تنها وقتی که من فرصت داشتم چند شبانه روز پیوسته با مرحوم آیت الله طالقانی باشم، همین ایام مسافرت به کردستان بود که در اول فروردین سال 58 انجام گرفت. در این مسافرت ما از انس با ایشان بهره بیشتری داشتیم. در تلاش ها و فعالیت ها و طرح ها و تبادل نظرها برای یافتن راه حل مناسب برای برخورد با مسائل کردستان همفکری زیادی داشتیم و غالبا نتیجه فکریمان یکی بود. علاقه مرحوم طالقانی به طبیعت و اینکه در هر جا و در هر فرصتی مایل بودند که پیوندشان با کوه و دشت و طبیعت تجدید شود، در این سفر کردستان هم به چشم می خورد. چون یک روز دو ساعتی فرصت بود، پیشنهاد دادند به یکی از کوه های اطراف شهر برویم. صبحانه را آنجا خوردیم و مقداری هم با هم از تپه ها بالارفتیم. روحیه شاداب و جوان ایشان در سنین بیش از هفتاد سالگی در این سفر و در این صبحگاه که با ایشان بودیم کاملا به چشم می خورد. تاثر ایشان از برادرکشی هایی که در کردستان به تحریک دشمن به وجود می آمد، آنقدر فراوان و عمیق بود که ایشان را برمی افروخت. در یکی از جلسات که دنبال راه حلی بودیم، چند نفر از این چریک های فدایی یا کومله بودند و آنجا جار و جنجال می کردند و جلسه داشت به هم می خورد. مرحوم آیت الله طالقانی آنجا چنان آشفته و عصبانی شدند و چنان با آنها پرخاش کردند که آنها ناچار شدند با شرمندگی و عذرخواهی جلسه را ترک کنند و این نشانه تاثر شدید ایشان بود. این رویدادهای تلخی که به تحریک دشمنان به دست فریب خوردگان یا خودفروختگان و مزدوران در این منطقه عزیز از کشور ما صورت می گیرد و هنوز هم ادامه دارد. امیدوارم به یاری خداوند و با همکاری صمیمانه برادران و خواهران کردستان و فداکاری یاران آنها در سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران و مردم دیگر و برادران جهاد سازندگی و دیگر یاران این راه، زمینه آسیب پذیری در آنجا از بین برود و کردستان که بخشی عزیز از جمهوری اسلامی است از این رنج طولانی خلاص و آزاد شود.