آرشیو شنبه ۲۹ امرداد ۱۳۹۰، شماره ۲۲۴۱
صفحه آخر
۱۶
پشت صفحه

آرزوی خاموشی یا خواب نیمروز

مهران کرمی

آرزو می کنم کهنه کارانی که خاطرات خود را از کودتای 28 مرداد و آن سال ها می گویند، خاموشی گزینند. خاطره نویسی یا تاریخ شفاهی در کشور ما پر از پریشان گویی و دخالت دادن دیدگاه های شخصی و حب و بغض هاست و بلای جان بی جان تاریخ شده. معروف است مثلابرای اطلاق تاریخ بر یک پدیده می گویند 20 سال یا یک نسل بگذرد: به این دلیل که اولابرخی اسناد تاریخی با گذر زمان و خارج شدن از رده بندی مسائل محرمانه و امنیتی انتشار می یابند یا اینکه موضوعات مبتلابه تاریخی از دایره حب و بغض خارج می شود و راحت تر و کارشناسانه تر می شود درباره آنها نظرداد. کسی که در چنین روزی در سال 1332 به دنیا آمده بود امروز مرد یا زن کارکشته و سرد و گرم چشیده یی است که دیگر تصمیمات نسنجیده و احساسی نمی گیرد اما ما بسیار سیاستمداران و به ظاهر مورخانی داریم که هنوز نتوانسته اند خود را از احساسات آن رویداد برهانند و خام و بی هوا یا بهتر بگویم هوایی حرف می زنند و قضاوت را به اهل فن نمی سپارند. چرا هنوز بحث کاشانی و مصدق در جامعه ما باز است در صورتی که تاریخ پژوهان می توانند تحقیق بی طرفانه یی انجام دهند و نتایج تحقیقشان در کتاب های درسی و تاریخی آورده شود. هنوز بسیاری در این کشور برای دفاع از کاشانی به مصدق یا برای بزرگ نشان دادن مصدق به کاشانی ناسزا می گویند در حالی که نمی توان تردید داشت که هر دو به عنوان سیاستمداران برجسته کشور در آن زمان کارها و اشتباهات بزرگی کردند و این اشتباهات از بزرگی کمشان نمی کند. درست نیست که دو ابزار تکفیر و تطهیر را اینگونه برسر بزرگان تاریخ بکوبیم. برای این کار باید تاریخ را به اهلش سپرد، نه نوه فلان کسک یا وابسته فلان گروهک، همین.