آرشیو یکشنبه ۳۰ امرداد ۱۳۹۰، شماره ۳۲۰۸
صفحه آخر
۲۰
ماه خوب خدا

آزمون بندگی

محمد خامه یار

خدایا! بنده نوازی تو به من جایگاه و منزلتی بخشیده است که با دستان خالی خود و با کوله بار گناه و نافرمانی ام آرزوی بهشت تو را در سر دارم. تو چنان عنایتی به من داشته ای که به خود جرات داده ام، در این بامداد و در این روز از روزهای ضیافت و دلدادگی، من نشان از بهشت تو بگیرم و از ذات قدسی و کبریایی ات طلب کنم درهای بهشت را به روی من بگشایی! شرمنده ام، خود نمی دانم چه متاعی را به درگاه تو آورده ام که چنین آرامش و مهربانی را احساس می کنم و به وسعت بی انتهای تو چشم دوخته ام.

هر چند جز شرمساری و بدعهدی خویش هیچ عذری ندارم و به نافرمانی خود معترفم، اما در همین چند روز احساس می کنم تمرین بندگی کرده ام و بهشتی را که به بهانه می دهند، می طلبم. می دانم زنگار گناه بر قلب من لانه دارد و مرا در پیچ و خم زندگی، در ورطه سختی و تنگدستی فرو برده است. گرد فراموشی به لحظه لحظه زندگی ام نشانه دارد. می خواهم عنایتی کنی تا نسیم مهرورزی و رحمت، غفران و مغفرت تو خطاهایم را به نیکی مبدل سازد، زندگی مرا به عالم معنا پیوند دهد و دل و جانم در بهشت موعود تو ماوا بگیرد. من به کرانه های آرامش تو پناه آورده ام.

خدای من! می خواهم در قبیله خوبان نام و نشانی داشته باشم و بیگانه از اهالی قبیله فرومایگان، طاغیان و زشت سیرتان.