آرشیو سه‌شنبه ۱ آذر ۱۳۹۰، شماره ۴۹۴۵
سانحه
۲۴

خشونتی که تایید شد فاجعه می آفریند

مریم منصوری

اگر بخواهیم به ریشه یابی ماجرا بپردازیم از زوایای مختلف به این جریان نگاه می کنیم.

یکی از ابعادی که باید به آن توجه داشت بعد فرهنگی است. در بعضی از جوامع نوع تربیت به گونه ای است که فرزندان خانواده بخصوص پسرهای خانواده به سمت خشونت و زور سوق پیدا می کنند تا با این وسیله جنسیت خود را ثابت کنند.

این مساله هم می تواند آشکار باشد، مانند اینکه به فرزندان تعلیم داده می شود که خشن باشند و دیگران را تحت حاکمیت خود در بیاورند.

حتی از سنین کودکی این آموزش ها وجود دارد و هم می تواند پنهان باشد یعنی آموزش خشونت علنی نیست اما خانواده ها از بروز خشونت فرزندان خود لذت می برند و به اضافه همراه داشتن سلاح و حمل آن توسط فرزندان پسر خود را افتخار می دانند چون با این وسیله احساس قدرت می کنند و این تایید، عمل ناصواب فرزندان را توجیه می کند.

از نظر خانوادگی این فرزندان قربانی فرهنگ جامعه هستند.

از نظر شخصیتی این نوجوان به احتمال قوی خشم بسیار زیادی در وجودش بوده و آموخته است که کینه و خشمش را پرورش بدهد و در یک مقطعی این مساله بروز پیدا می کند.

با توجه به اینکه تایید هم شده که پسر رفتار خشونت آمیزی داشته و با توجه به اینکه سلاح همراهش به او احساس قدرت می دهد به سادگی فرد دیگر را به قتل می رساند و باز از دیدگاه روان شناسی اجتماعی این نوجوان نیاز داشته به اینکه جلب توجه کند، نیاز داشته تا دیده شود، نیاز داشته تا در جامعه مطرح شود پس در قالب این اتفاق به تمام هدف های ذهنش می رسد.

تشویق به خشونت تنها ناشی از فرهنگ و تربیت خانواده نیست؛ نوجوان تحت تاثیر محیط زندگی، فرهنگ محله، مدرسه، شهر و... هم قرار می گیرد.

نکته دیگر الگوبرداری است. نوجوان بعد از تایید الگو، آن را برداشت می کند.

الگو می تواند از فیلم های خشن گرفته شود، از فیلم هایی که قهرمان حتی می تواند قاتل باشد یا حتی می تواند الگو را از افراد محیط خود بردارد.

از دایی، عمو، همسایه و... این الگو رفته رفته هویت نوجوان را می سازد البته اگر با تایید خانواده همراه باشد.