آرشیو چهارشنبه ۲ آذر ۱۳۹۰، شماره ۱۴۰۰
ادب و هنر
۱۵

قسمت پایانی

زیرک ها و زیرک ترها (89)

دکتر اردشیر خرمنکوب

کافی است یک میکروفن مخفی در کلبه ما باشد و اعترافات صریح او ضبط شود. اما ظاهرا مرا چاره ای نیست جز اینکه بپذیرم او کارکشته ای زیرک و پیچیده و باهوش است. و آدم زیرک، حتما می داند در یک چنین اوضاعی چیزی نگوید که به ضررش تمام شود.

من تعبیر معکوس زیرکی را «پخمگی» می دانم. همان چیزی که جوامع غربی، مرتب از آن فاصله می گیرند و فضولات پخمگی خود را به کشورهای دور صادر می کنند. زیرک ها اما آیا سیاست مداران و اقتصاددانان اند؟ یا پلیس ها و سازمان های جاسوسی و ضدجاسوسی؟ یا دارندگان کلان رسانه های حقیقی و مجازی؟ یا نظامیان و اسلحه داران و اسلحه سازان؟ یا کلان ثروتمندان؟

جماعتی هم هستند که اصرار دارند اسمشان نه در ردیف زیرک ها، که در ردیف زیرک ترها ثبت شود. جماعتی که در جست وجوی تسخیر هر فرصت پنهان اند. و تنها بهانه زیستن شان ابراز زیرکی است، کسانی که شبیه همه اند و شبیه کسی نیستند، کسانی که از مرثیه مردگان: سرود می سرایند، گنگستر رابطه های درهم پیچ، کاشف قاره های کشف نشده فریب، خریدار بردگان نفوذ، صحنه پردازان هوس، فروشندگان آشوب، طراحان دروغین خوشبختی مضاعف، کهکشان سازان بی زمین، زمین داران بی آسمان و فرهنگ سازان غارت! اینها همگی اصرار دارند اسمشان در لیست زیرک ترها ثبت شود. کسانی که به قول ما ایرانی ها پرندگان آزاد را هم در آسمان خدا می فروشند. کسانی که بر آرزوهای مردم نیز مالیات می بندند.

ادامه دارد