آرشیو چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۰، شماره ۱۴۲۲
ادب و هنر
۱۵

در باره نمایش «عشق اتفاقی نیست که بیفتد»

صحنه، سکون

مسعود فروتن

صحنه تاریک است. تصویر درشت یک جفت پای مردانه همه صحنه مقابل را پر می کند. پا روی یک چارپایه قرار دارد، اندکی بعد چارپایه می لغزد و پا ها آویزان می شوند. نور صحنه می آید مردی را می بینیم که پشیمان و بیزار از زندگی می خواهد خود را به دار آویزد و وجدانش به او هشدار می دهد. مرد، همام، اهل کوفه عاشق دختری سلیمه نام که با چشمان اش همام را به دام انداخته است. مردان قبیله سلیمه، دختر را به شرطی به همام می دهند که او همراه با مردان قبیله خود کنار مردان این قبیله رو در روی لشگر امام حسین بجنگد. او از سر خاطرخواهی و نه عشق در جنگ هست و نیست. نیستش را با در غلاف ماندن شمشیرش توجیه می کند و هستش را به دلیل چشمان افسون گر سلیمه. و اکنون پشیمان است. اکنون عشق در او اتفاق افتاده است. آن هم هنگامی که زمان عاشقی را از دست داده است. این ندامت و عشقی را که اکنون اتفاق افتاده به زیبایی روی صجنه تالار وحدت به چالش کشیده می شود. فرهاد قاییمان روح آزرده از جدال در مقابل لشگر حق را به خوبی به تماشا می گذارد و سعید داخ که وجدان آگاه اوست، به خوبی از پس همام دیگر بودن برمی آید. شهرام عبدلی سردار حسام قصه با بازی پر از درگیری کلامی و فیزیکی نمی گذارد صحنه در سکون قرار گیرد. سارا خویینی ها بعد از پشت سر گذاردن فیلم ها و سریال ها برای اولین بار صحنه را تجربه می کند، هم بازی بودن با تئاتری های عاشق صحنه او را آب دیده تر خواهد کرد. باور کردن حنیف با اجرای متفاوت بهنام تشکر که همه نقش های تا به حال اجرا کرده را از یاد می برد از برجسته ترین لحظات این اجراست. یک خسته نباشید برای وحید جلیلوند کارگردان نمایشنامه و علی زرنگار نویسنده کار که شخصیتی را به درگیری روی صحنه کشیده اند که شاید کمتر به آن فکر شده بود. و خسته نباشید برای همه گروه که کاری بدون ادعا بدون ادا روی صحنه آورده اند.