آرشیو چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۱، شماره ۷۵۴۳
شعر و ادب
۱۹

پس از سفر

مترجم: امین صدیقی

علی کریم از جمهوری آذربایجان

از مدار،

از سراب های بی کرانگی

بر زمین فرود آمد.

دنیا

در چشمانش

بسی کوچک

و زیبا دیده شد،

بر سینه جوان

افق های رنگارنگ

و بر چشمانش

لاله ای از ستارگان

ستارگانی از زمین بزرگتر

دیدار...

روبوسی...

خستگی شیرین...

رفت و دراز کشید

خوابید.

در خانه؟

در ایوان؟

نه! برای او

زمان و مکان معنا نداشت

برای کسی که از چندین عمر گذشته

به سفری دور و دراز می رود

اینها مفهومی ندارد!

پسر

درست روی بی فاصلگی

بی وزنی،

دراز کشید.