آرشیو سه‌شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۱، شماره ۲۴۳۹
ادبیات - هنر جهان
۱۱

شاعر شوخ طبع

شعرهایی از آرتور کنان دویل

یک تراژدی

کیست که بر خلنگ زار گام برمی دارد؟

کیست که بر فراز تپه در جنبش است؟

آنها دارند می گذرند از میان سرخس ها

اشباح بزرگ و سیاه می شوند اما

و نمی توانم به وضوح ببینم شان بر فراز تپه

کیست که صدا می زند در خلنگ زار؟

کیست که بر فراز تپه فریاد می کشد؟

پرنده یی بود یا انسانی؟

کودکی بود یا مردی یا زنی؟

که بود که اندوهناک صدا می زد بر فراز تپه؟

کیست که می دود در خلنگ زار؟

کیست که پرواز می کند بر فراز تپه؟

آنجاست... و باز آنجا...

نمی توانم ببینمش آشکارا

که سایه ها افتاده اند تیره فام روی تپه

چیست که افتاده توی خلنگ زار؟

چیست که کمین کرده روی تپه؟

اسب من دیگر پیشتر نمی رود

و منظرم دیگر شفاف تر نمی شود

اما چیزی روی تپه سایه انداخته

یک مثال

کرم های پنیر پرسیدند که پنیر چگونه به آنجا رسیده

و به گرمی مساله را به بحث گذاشتند

کرم ارتودکس گفت که پنیر از آسمان نازل شده

کرم مرتد گفت از توی دیس افتاده.

مدتی مدید به وضعی شدید در این باره جدل کردند

و حالامی شنوم صدای مباحثه شان را

اما قسم به روحی که توی پنیر زندگی می کند هیچ کدام شان به گاو فکر نکرده است!