آرشیو یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۱، شماره ۲۴۴۳
صفحه آخر
۱۶
از نگاه شاعر

دانایی راستین

اسکار وایلد

تو بر این همه اسرار داناترین بودی

بیهوده می جستم در دل زمین

آنچه بایدش کشت و آن چه بایدش رست

که خاک پوشیده شده از علف هرزو پیچک ترخان

برای هیچ یک مهم نیست که چه می بارد بر سرشان

اشک یا باران

تو بر این همه اسرار داناترین بودی

نشستم به انتظاری بیهوده

با چشمانی کور

دستانی درمانده

تا آخرین پرده کنار رود

و نخستین روزن گشوده شود

تو بر این همه اسرار داناترین بودی

مرا یارای دیدن نیست

یقین دارم که جایز نیست بیهوده زیستن

می دانم که باید ببینمت مدام

در ابدیت الهام

شرحگی

ستاره زیبای خونین لب!

نرگس پریشان مو!

بازگردید، بازگردید،

به کشتی های تلاطم زده

بر دریای برخود هوار شده

به قلب هایی که می جویندتان

با غمی فزون تر از اندوه دریا

های ستارگان زیبای خونین لب!

های نرگس پریشان مو!

های کشتی تلاطم زده بر دریای برخود هوار!

زیر بیرق پریده رنگ ستاره سپید،

تویی که دمیده ترین ستاره از آن توست!

از سرزمین «فیلیستین»

آنجا که «نیاگار» نیک شمرده می شود

و قصه چکش و سندان

سینه به سینه می شود میان مردمان

های کشتی تلاطم زده بر دریای برخود هوار!

زیر بیرق پریده رنگ ستاره سپید!