آرشیو چهارشنبه ۴ امرداد ۱۳۹۱، شماره ۵۱۳۵
فرهنگ و هنر
۹
قاب

همراه پاپتی ها

چگونه می توانست زحمات «پاپتی ها» را فراموش کند. وقتی به همراه جمشید آریا با یکی دو کلنگ کوتاه به قبرستانی در دل شب زده بود. آن دو گورکن بودند و در قصه ای که کمی تا حدودی ابری بود، با قیافه ای آشنا در جامه ای غریب ظاهر می شدند. هدایت هاشمی اگر حالاهم آن فیلم را ببیند، خوشش می آید؛ ولو این که نامش در تیتراژ فیلم درست در نفر چهاردهم به چشمهایش «ایست» بدهد. فیلمی که اگر یک متر بنایی به دست بگیری و سراسر طول و عرض آن را اندازه گیری کنی، به تکه ای خواب معلق یا قواره ای مه کنده شده از دل جنگل می مانست.

شاید هدایت هاشمی چه کار داشت که نقشش در این سانتیمتر و میلیمتر چه اندازه است، او می دانست همان نشستن ناگهانی روی پرده، خیلی دستاورد دارد. اول این که کمتر کسی می توانست نقش یک گورکن را به خوبی بازی کند، دوم این که جمشید آریا در کنار او به یک گورکن واقعی می مانست! یعنی اگر همین نقش را در آینده به «هدایت» می دادند، این بار چهره ای دیگر از فیلمنامه بیرون می کشید. فیلم «یک بوس کوچولو» قطعا در ذهن بازیگر جوان ماندنی بود. حوالی همان سال که او پیاده در انحنای کوچه پارس می پیچید؛ با علی اصغر دشتی سلام و علیکی می کرد و سپس به سراغ نقشی جذاب می رفت. همان 20-30 نفری که برای دیدن تئاتر به اداره تئاتر می آمدند، به خوبی «کافی شاب- داخلی- شب» را به یاد دارند. باران ملایمی مجسمه فردوسی را در میدانگاه می شست و اداره تئاتر آن دوران در کوچه قدیمی بروبیایی داشت. حالاهدایت هاشمی با تجربه بیش از 30 تئاتر و 10 فیلم در پی خلاقیت های تازه ای در دنیای بازیگری است. او این روزها باز همراه گروه تئاتر «پاپتی ها» است. هر روز به تالار استاد انتظامی خانه هنرمندان می رود و در نمایش «حساب پرداخت نمی شه» کار هادی عامل هاشمی بازی می کند.