آرشیو دوشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۱، شماره ۲۴۵۶
صفحه آخر
۱۶
منظر

حکایت «آقای نی

مسعود فروتن

زمستان سال 70 بود. به من پیشنهاد شد با آقای حسن کسایی، استاد مسلم نی ملاقات کنم و فیلمی مستند از ایشان بسازم. با یکی از شاگردان استاد برخورد دوستانه یی داشتم و از طریق او برای استاد پیغام فرستادم اگر اجازه دهند خدمت ایشان برسم. استاد به شاگردشان پاسخ منفی دادند و گفتند نمی خواهند از ایشان برنامه یی یا فیلمی ساخته شود.

بالاخره به دیدار استاد رفتم، دل آزرده بودند. گفتم اجازه بدهید گاهی عرض ارادتی خدمت تان داشته باشم. زیرک تر از آن بودند که هوشمندی درخواست مرا متوجه نباشند. با این حال پذیرفتند که گاهی سلامی کنم.

ماهی گذشت، از دوست آوازه خوانی درخواست کردم که از سر احوالپرسی تلفنی به ایشان کنند و در ضمن ارادت مرا هم به ایشان برسانند. چند روز بعد از آن، خودم خدمت ایشان تلفنی کردم. سلامم را به گرمی پاسخ دادند ولی کماکان درخواست مرا رد می کردند. در پایان صحبت ها گفتند فروتن اواسط بهار حیاط منزل من پر از گل و گیاه خواهد شد. آن موقع به دیدن من بیا. نخستین اشاره را فرمودند. به دیدار استاد که رفتم گفتند وسایل تان را بیارید توی همین اتاق براتون از نی و چگونگی نواختن آن صحبت می کنم.

قرار بود صحنه را از چند زاویه فیلمبرداری کنیم. استاد هنرمندانه سر جمله یی رو به طرف جای بعدی دوربین می کردند که ما در ادامه صحنه دوربین را در مسیر نگاه استاد قرار بدهیم. نام فیلم «آقای نی» است: یک فیلم مستند از زندگی استاد کسایی که در آرشیو صدا و سیما نگهداری می شود. شاید زمانه یی برسد که آن را پخش کنند و آن نسلی که باید از طریق نسل من، آقای نی این سرزمین را بشناسند، حسن کسایی را با چشم هایشان ببینند، نه آنکه راجع به او فقط بخوانند. |ایسنا|