آرشیو شنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۱، شماره ۵۲۲۸
راهبرد فرهنگی
۱۸

میرزا در آخرین دیدار با همسرش چه گفت

از اینکه وضع مادی ام اجازه نداد که یک زندگی آسوده ای مطابق شانت فراهم کنم شرمنده و از اینکه در شدائد روزگار و دشواری های وارده بر من همچون کوه ثابت و پایدار مانده و با این همه، ذره ای از غمخواری و مهر و محبت نکاست از تو سپاسگزارم. معنی همسر و شریک زندگی همین است نه آنچه به دروغ بعضی ها ادعا می کنند، چه بسا زنان محیلی که به غلط و از روی خودستایی متظاهر به صفاتی می شوند که از آنها به کلی عاریند و چه بسا زنان پارسایی که با داشتن همه سجایای اخلاقی ادعایی ندارند و لب از لب نمی گشایند و من تو را به نام یک زن شرافتمند وانسانی که با همان مقدار شعور دهقانی اش درک می کند به خود می بالم شاید این هم جزو مشیت الهی باشد که امید و آرزوهای چندین ساله ام زیر تلی از حوادث و آلام زندگی مدفون شوند ولی این آخرین کلام را باید بدانی که چون همسرت دزد نبود لاجرم از مال دنیا نیز چیزی نیندوخت، خیلی چیزها در حقم گفته اند اما تو که از همسرت حتی برای روزگار نامعلوم و ابهام آمیز آینده ات کوچکترین ذخیره ای در اختیار نداری بهتر از هرکس دیگر می توانی درباره ام قضاوت کنی من از تو راضیم که هیچگاه مرا مورد مواخذه و سرزنش درباره آنچه نداشته ام قرار نداده ای و از خدای بزرگ خواهانم که از این بزرگواری و کف نفس که مظهر تقوی و فضیلت است از تو راضی باشد تنها چیزی که از دارایی دنیا در اختیار دارم یک ساعت طلااست که یادگار هدیه انورپاشا است من اینک آن را به تو می بخشم که هر وقت زنگش به صدا درآمد به خاطرات گذشته رجوع کنی و همسر آزرده و حسرت بر دل مانده را به یادآوری! این بگفت و با چشمانی اشک آلود از همسرش خداحافظی کرد.