آرشیو سه‌شنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۱، شماره ۲۵۶۵
صفحه آخر
۱۶
مهمان روز

گزارش یک مواجهه

احسان مازندرانی

دعوت از دو شخصیت سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا برای حضور همزمان در روزنامه شبیه همان جهنمی است که یک روز قیف هست و یک روز قیر نیست! قضیه این است که تصمیم گرفتیم صادق زیباکلام و امیر محبیان را به روزنامه دعوت کنیم. فارغ از اینکه هماهنگی حضور این دو عزیز بزرگوار ما را «فارغ» کرد اما حاشیه های آن شیرین و به یادماندنی بود. ما که رسیدیم امیر محبیان آمده بود در اتاق الیاس حضرتی جلوس کرده بود. حضرتی از بی پولی و بدبختی و فلاکت اوضاع کاغذ و آگهی برای محبیان می گفت که صدای آقای زیباکلام از همان وسط کوچه شنیده شد. مواجهه این دو که معمولادر مناظره ها زیاد یکدیگر را زیارت! می کنند برای دیگران جالب است. کار که از احوالپرسی گذشت، زیباکلام فوری کت و کلاه را درآورد و پرسید کجا می شود دو رکعت نماز خواند؟ هر چه فکر کردم نماز مغرب که شکسته نمی شود! عقلمان به جایی نرسید. محبیان هم گفت مگر نماز می خوانی؟!آنها را به اتاق مصاحبه هدایت کردیم. خلاصه صحبت که شروع و تمام شد و باز هم بماند که درباره چه بود! خلاصه عکس گرفتن آغاز شد. آقای محبیان اصولگرا هم برای نهان ماندن شکم مبارک فورا کاپشن را بر تن کرد! (در این لحظه متوجه شدم چرا اصولگرایان چنین به کاپشن علاقه مندند)

آقای زیباکلام در آن وسط مشغول قرار مدار با دخترش برای رفتن به قم بود، می گفت: «تو و مادرت را حرم پیاده می کنم و خودم می روم دنبال کارم.» محبیان می گفت: «آدم چه کاری باید قم داشته باشد که زن و بچه را حرم پیاده کند جز (بوق ممتد)». خلاصه زیباکلام با آژانسی که خرجش روی دست روزنامه افتاد رهسپار منزل (سعادت آباد) شد و محبیان رفت دنبال عیال. من ماندم و پیاده کردن سه ساعت نوار... (فاتحه مع الصلوات)