آرشیو سه‌شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۱، شماره ۲۵۸۳
ورزشی
۱۵

بوی بد می آید!

شهرام وزیری

ترس برادر مرگ است، می ترسیم این فوتبال به فردا نرسیده دق مرگ شود.

بر سنگ قبری نوشته شده بود: «... من هی می گفتم حالم خوب نیست چرا کسی گوش نکرد؟...»!

کم کم با شکست ها و خنده های این آخری داشتیم کنار می آمدیم، هی شکست خورد و هی خنده تحویل مان داد، دیگه خنده داشت عادت شکست مان می شد که ترس برمان داشت نکند فردا با کله پا کردن این سید خندان همین خنده هم که بر هر درد بی درمان دواست ناغافل اشکی شود بر گور این فوتبال!

بوی بدی دارد می آید، بوی تفرقه، بوی افترا، بوی توطئه، بوی زیرآب نیروهایی که قرار است زده شود، بوی و روی کوتوله ها از در گشاد این فوتبال. بوی بدی دارد می آید.

بوی کله پا کردن رییس می آید، بوی جابه جا کردن نایب رییس می آید. بوی کندن دبیرکل از پشت میز می آید.

چراغ تابلوی تعویض فوتبال روشن شده، یکی بیرون می رود، یکی به میدان می آید.

صدای قورباغه های معرکه گیر، صدای خواندن ابوعطا در سربالایی این فوتبال می آید، صدای کوتوله هایی که به پنج دقیقه به اندازه 50 سال فوتبال آموختند، صدای «غلط کردن فیفا»، صدای به غلط انداختن این فوتبال و ایضا بوی تعلیق و بوی آویزانی اش می آید. بوی جمع شدن های جعلی زیر یک سقف می آید، بوی مجمع فرمایشی، بوی گرد شدن به گرد صندوق کذا می آید.

رییسی قرار است دوباره به صندوق رود، رییس قرار است ته صندوق مبارکه به مبارکی بماند و لای درزش گیر کند!

رییسی را قرار است دوباره استعفا بدهند. نعل به نعل آن دادکان که استعفایش دادند، کپی برابر اصل!

18 ماه تعلیق و 18 ماه آویزان بیخ ریش این و آن، بچرخ تا بچرخیم!

دلبر جانان من برده دل و جان من

برده دل و جان من دلبر جانان من