آرشیو چهارشنبه ۹ اسفند ۱۳۹۱، شماره ۲۶۲۸
صفحه آخر
۱۶
اندیشه های تصویری

بخشش شاهانه

فیاض زاهد

ناصرالدین شاه یکی از متلون ترین و متعارض ترین پادشاهان قاجار بود. در شکار بی همتا بود و در نبرد حریص. در شمشیرزدن چندان مهارتی نداشت گویا اما در تیر اندازی نابغه بود. خط ریزش بسان مورچه یی بود که در قلمدان افتاده باشد. اما خط درشتش استادانه بود. به فرانسه عالی تکلم می کرد و در آداب دانی بی همتا بود. در ملاقات با ملکه بریتانیا جنمی از خود نشان داده بود. تب تندش به داشتن راه آهن با خطی کوتاه از کاخ گلستان تا حرم عبدالعظیم فرونشست. چنان مشتاق نیروی مسلح و منظم بود که قزاقخانه را برایش تاسیس کردند. عاشق اصلاحات بود. هرچند با مرگ امیرکبیر به مرتجعی چون میرزا آقاخان نوری تن داد. سخنور نبود اما در شعر استادی می کرد. سروده هایش درباره عاشورا ماندگار است. از او داستان های فراوان برجای مانده. بد و خوب. در یکی از سفرهای شکاری جاجرود ناصرالدین شاه برای نخستین بار بر توسن ترکمانی که به تازگی عین الملک امیرآخور تقدیم داشته بود سوار شد و در پی صید تاخت. برخلاف انتظار، اسب به روی اندر افتاد و کتف مرحوم ناصرالدین شاه سخت رنجه گشت. این پیشامد امیرآخور را از اندازه برون پریشان ساخت و بیچاره، از بیم نزول خشم شاه، خود را باخت. شاهزاده حشمت الدوله که از مقربان سلطان مغفور و در التزام رکاب بود، موقع را مغتنم شمرده این رباعی را که از استاد فرخی است به خطی خوش نوشته به حضور فرستاد: شاها ادبی کن فرس بدخو را/ کازرده نموده آن تن نیکو را / گرگوی غلط کرد به چوگانش زن / وراسب خطا کرد به من بخش او را

شاه در حال رنجوری، شهزاده را چنین پاسخ داد: بدخویی اسب ترکمان سنجیدم / در کوه ز کردار بدش رنجیدم/آن اشتر اسب نام نافرمان را / زاصطبل برانده بر شما بخشیدم

عین الملک از کار حشمت الدوله الهام گرفته، دست به دامان قاآنی که هم در رکاب شاهانه بود زد و از طبع سرشارش مدد جست. قاآنی این رباعی را سرود و امیرآخور آن را به حضور فرستاد: اسبی که سوار شد بر آن ناصر دین / بدخوی نخواهد شدن آن اسب یقین/ از شدت وجد خواست پرواز کند/ بیچاره چو پرنداشت آمد به زمین/ شاه را ظریف اندیشی امیرآخور و ظرافت طبع شاعر خوش آمده، پیش آمد را ناشده انگاشت.