می گویند برای جلب اعتماد اشخاص باید مدت های مدید زمان صرف کرد اما تخریبش تنها: یک اتفاق ساده امکان پذیر است. عملکرد مسوولان در حوزه فرهنگ دقیقا مصداق همین مثال است. برخلاف مسائل اقتصادی که سوءمدیریت تاثیراتی آنی بر آنها دارد، سوءمدیریت در امور فرهنگی برای اثرگذاری زمان بر تر است و البته اثرات سوءاش مانایی افزون تر و دیرپایی دارد. چنانکه تاثیرات مخرب آن بدل به عادات اجتماعی می شود و تغییر این عادات زمانی که دیگر سرو شکل فرهنگ گرفته زمان بر و دشوار می کند. آنچه در این مدت اخیر در حوزه کتاب اتفاق افتاده است را نمی توان یک شبه جبران ساخت. وقتی مردم اعتمادشان از کتبی که در بازار موجود است سلب می شود، وقتی ناشرین به تیراژ هزار جلدی عادت می کنند، وقتی کتابفروش به سفارش های اندک به پخش کتاب قانع می شود، وقتی این چرخه به بی رونقی خو می گیرد و از همه مهم تر وقتی مردم به قفسه های خالی کتابخانه شان احساس ناخرسندی نشان نمی دهند و وقتی تمام اینها بدل به فرهنگ زیستی می شود نمی توان از اثرات مخرب و دراز مدت این ماجرا چشم پوشید و از طرفی هم نمی توان توقع داشت در بازه زمانی کوتاهی، ناگهان سیل مخاطبان کتاب به کتابفروشی ها سرازیر شوند. این روزها بازار کتاب به گونه یی است که حتی در مقابل نام معروف ترین و موفق ترین نویسندگان مان نیز تیراژ های زیر 1500 جلد می بینیم. نکته مهم این است که اهمال، سوءمدیریت، عدم توجه مناسب و... هرچه بر عملکرد مسوولانی که عادت کتاب نخواندن و کم رونقی کتاب در بازار را رایج کرده اند نام نهیم تفاوتی نمی کند چراکه با تعویض مسوولان متاسفانه در حوزه کتاب آثار سوء باقی می ماند یعنی اگر گناهی برای این دست اشخاص متصوریم، مانند سایر حوزه ها نیست که اذعان بدارند پس از طی دوره شان صدمات تمام شده. این گناه با آثار پسینش مدام افزون می شود و این جرم با تبعات سوء سال های بعد کماکان گریبانگیر حوزه نشر خواهد بود. امید که با تدبیر دولت یازدهم، با حضور واقعی خواسته های مردم در عرصه کتاب، با تسهیلات مناسب برای ناشرین و فروشندگان کتاب، با رفع دغدغه های جاری مولفین و مترجمین و البته با شکیب و حمایت، روزگار کتاب به کام همگان شیرین شود.