آرشیو پنجشنبه ۷‌شهریور ۱۳۹۲، شماره ۱۸۱۹
صفحه آخر
۱۶
طهران نگاری

حسین یخی

احمد مسجدجامعی

از دیگر مواردی که به یاد دارم دکه حسین یخی است که با ماشین و گاری هر روز برای او در دو نوبت یخ می آوردند و یک بار بین من و برادرم بر سر آنکه یخ را با چه برای او می آوردند، دعوا شد. صبح ها که بازار خلوت بود یخ را با وانت های سه چرخه ای می آوردند و ظهر که اوج رفت وآمد بود، یخ را سر خیابان می گذاشتند و با چرخ دستی به محل عرضه می آوردند. یخ در قالب های بزرگ مکعب مستطیل بود و با نوعی چکش که نوک تیزی داشت و به آن یخ شکن می گفتند، آن را خرد می کردند و به مشتریان می فروختند. آن سال ها هنوز استفاده از یخچال معمول نبود و به جای آن فلاسک های کائوچویی رنگارنگ عقاب نشان در خانه ها بود و برای نگهداری یخ از آن استفاده می شد. ما روزی دوبار در تابستان ها صبح و عصر یخ می خریدیم و در فلاسک نگهداری می کردیم. روزهای جمعه که بازار تعطیل بود از یخ هم خبری نبود و برای تهیه آن باید با سبد پلاستیکی تا سرپولک (سرپلک) پیاده می رفتیم و برمی گشتیم. در زمستان ها حسین یخی کار دیگری داشت و شلغم و گاهی لبو می فروخت. مزه شلغم های سفید و بخارپز او که پارچه سفید و نازکی روی آنها می کشید، هنوز هم با من است. برخی از یخ فروش های آن روز تهران از آدم های شعبان جعفری معروف به «شعبان بی مخ» بودند که در محلات تهران به کارهایی از این دست اشتغال داشتند هر چند آنچنان در فضای روابط بین مردم غرق می شدند که عملابه عنوان عضوی از محله و در پیوند عاطفی شدید با آنها قرار می گرفتند. گروه دیگری از حامیان شعبان جعفری برخی از کمک راننده های اتوبوس های شرکت واحد بودند که در صندلی عقب ماشین کنار در می نشستند و بلیت مسافران را می گرفتند و پاره می کردند. شکل گیری سازمان ورزش های باستانی در نظام تربیت بدنی هم از همان روزگار به جا مانده که محل اصلی آن زورخانه جعفری (شهید فهمیده) در محله سنگلج واقع شده است.

ادامه دارد