آرشیو شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۲، شماره ۱۸۶۰
صفحه آخر
۱۶
از هرنظربی ضرر

استادشناسی موضعی (قسمت اول)

پوریا عالمی

بیوک ملکی، شاعر نوجوانان، گفت: «بسیاری دلشان نمی خواهد اثرشان در کتاب های درسی بیاید، چون برایشان ضدتبلیغ است.»

نمردیم یکی حرف درست زد. راستش این چندسال یک طوری شده طرف کتابشو نفروشد و تولیداتش مشتری نداشته باشد و برای اینکه افسردگی نگیرد اول بهش می گویند استاد، بعد کارش را می زنند توی کتاب های درسی، که طرف تصور کند کل مملکت مخاطبش هستند. حالاما مبحث استاد را برایتان باز می کنیم:

- تا حالادیده نشده هرکدام از این اساتید دقیقا چی را استاد کرده که بهش می گویند استاد. البته خودشان همدیگر را استاد صدا می زنند. همه هم از دم استاد هستند - و این تن بمیره - من تا حالاندیدم یکی بین این اساتید شاگرد باشد. فقط فرمولش اینطوری است که به آن یکی بگویند استاد، که این یکی بهشان بگوید استاد. درست است استاد؟ بله. دقیقا با خود استادت هستم.

- خلاصه بیشتر این اساتید شاعر هستند. یعنی اگر نقاش یا تایپیست هم باشند، مجموعه شعرشان که اصولاغزل یا رباعی است در رادیو با یک صدای بم خوانده می شود یا توی تلویزیون با یک حالت زیرپوستی عارفانه ای دکلمه می شود تا ته مصرع اول در اول مصرع دوم هی تکرار شود تا احتمالاعارفانه تر به نظر برسد.

- خیلی از اساتید ممکن است کاری منتشر نکرده باشند. اما قرار است به زودی یک استاد دیگر روی کارشان مقدمه بنویسد. مرحله خاصی در هنر است که بهش می گویند مقدم الاساتید؛ یعنی کسی که به مرحله ای رسیده که فقط روی کار اساتید دیگر مقدمه می نویسد.

- یکسری از مناطق در سطح کشور و ادارات هستند که استادخیز است. یعنی یا ارباب رجوع هستی که آمدی استاد را ببینی یا استاد هستی که نشستی و داری استادش می کنی.