آرشیو چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۲، شماره ۵۴۹۸
صفحه آخر
۲۴
مرثیه

تقدیم به قیصر شعر

رحمت الله نصیرپور

اگر نبود عاشقی...

ای همیشه های ساکت خیال

با رعایت نگاه گنگ!

من

نسیم ساکن دو کوچه آن طرف ترم

می دهی مرا مجال؟

٭ ٭ ٭

واقعیت از شما

شمای بی حضور

اهل قبور

سال های سال / دور مانده ام... از همان گذشته های دور

بغض خسته ای

تپیده در گلوی جراتم

جسارتم!

هر چه گفتنی است / گفته اند

فقط

هزاره های درد را

مرور لازم است

برای عاشقی

فقط کمی

غرور لازم است

کجا نوشته اند:

«عشق»

میوه حرام آدم است

شان آفرینش چهره ها

غم است / گریه ها فقط

جاری چشم های ناب ماتم است»؟!

کجا نوشته اند:

«عشق سد بودن و سرودن است

مرگ لحظه های ماندن است.»

کجا نوشته اند:

«عشق، احتیاط!»

اگر نبود عاشقی

هیچ شاعری

بهانه های خویش را

غربت شبانه های خویش را

حجم شادمانه های خویش را

حس شاعرانه های خویش را

لحظه های نوش و نیش را

نمی سرود

اگر نبود عاشقی

آدمی

- این یکی دو مشت گل -

بدون دل

ماندنش محال بود

اگر نبود عاشقی

کسی نبود!

پس چگونه ممکن است

عشق را رها کنیم؟

یا که «عین» و «شین» و «قاف» را

از حروف زندگی

جدا کنیم