آرشیو یکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۲، شماره ۳۸۳۶
صفحه آخر
۲۰
مکث

از خیابان های رم تا آسایشگاه سالمندان تهران

سجاد روشنی

درست پارسال همین موقع ها بود که شماره پیرمرد را در ایتالیا گرفتم تا با او گپی کوتاه درباره تازه ترین ترجمه هایش بزنم. پیرمرد مثل همیشه گوشی را برداشت و با حوصله به پرسش هایم جواب داد و از ترجمه های تازه اش گفت، اما در پایان گفت و گو، خبر مهمی را اعلام کرد.

این که قصد دارد بعد از 53 سال برای همیشه به ایران برگردد. علتش را پرسیدم. گفت که دیگر بس است و دوست دارم به کشورم برگردم. گفت که شرایط زندگی در اروپا سخت شده است. گفت که بیکاری و مشکلات اقتصادی اینجا غیرقابل تحمل شده است.

مدتی بعد خبر بازگشت بهمن فرزانه مترجم پیشکسوت به کشور در خبرگزاری ها منتشر شد. تا پیش از بازگشت همیشگی، فرزانه معمولاسالی یکبار در ایام نمایشگاه کتاب تهران، به ایران سفر می کرد. در همان سفرهای کوتاه نیز معمولابا خبر ترجمه کتاب های تازه ای از نویسندگان بزرگ به تهران می آمد. او مترجمی است که بسیاری از کتابخوان ها او را می شناسند. شاید بیشتر علاقه مندان به ادبیات داستانی، فرزانه را با ترجمه درخشان رمان «صد سال تنهایی» نوشته گابریل گارسیا مارکز بشناسند. اما او جز ترجمه آثاری از مارکز، کتاب هایی از آلبا دسس پدس، گراتزیا کوزیما دلدا، لوئیچی پیراندلو، آنا کریستی، اینیاتسیو سیلونه، رولد دال، گابریل دانونزیو، واسکو پراتولینی، ایروینگ استون، جین استون و... را به فارسی برگردانده است.

هفته گذشته خبر رسید که پیرمرد به علت بیماری دیابت در بیمارستان بستری شده است. اما اواخر هفته گذشته خبری منتشر شد تا علاقه مندان به ادبیات و این مترجم پرکار، بیش از پیش نگران شوند. خبر این بود که فرزانه از بیمارستان مرخص شده و در یک آسایشگاه سالمندان تحت مراقبت های پزشکی است.

به هر حال انتقال مترجم «صد سال تنهایی» به آسایشگاه سالمندان خبر خوبی نیست، حتی اگر خواهر این مترجم بگوید که او را به یکی از بهترین مراکز نگهداری سالمندان در شمیران تهران برده اند که نزدیک منزلشان باشد و بتوانند مرتب به او سر بزنند.

حتی اگر رسانه ها این خبر را منتشر کنند که وضع جسمی بهمن فرزانه این مترجم پیشکسوت رو بهبود است، اما در هر حال زندگی هنرمندانی چون او در سرای سالمندان دلگیرکننده است.