آرشیو شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۲، شماره ۵۵۱۰
صفحه آخر
۲۴
یادبود

دیروز به دنیا آمدم

دیروز 24 آبان ماه زادروز بیژن نجدی بود؛ شاعری که مجموعه داستان مشهور «یوزپلنگانی که با من دویده اند» را نوشت؛ داستان هایی که شاعرانه بودند، اما از توصیف روایی هم دور نشدند.

به گزارش ایران، بیژن نجدی فرزند ستوان حسن نجدی است که در پی شورش نافرجام گروه افسران خراسان در تابستان 1324 به قتل رسید. خاطره مرگ پدر به شکل غلبه تم مرگ بر داستان هایش با او می ماند. در داستان «خاطرات پاره پاره دیروز» جلد آلبوم به شکل سنگ قبری درمی آید که «روی آدم هایی افتاده بود که صفحه به صفحه در آلبوم راه می رفتند و نمی رفتند...» در داستان «سه شنبه خیس» ملیحه هیچ گاه واقعیت مرگ پدر را نمی پذیرد، زیرا «توی این سال ها کسی قبری، چیزی، سنگ قبری، هیچی به ما نشون نداد.» مرگ زودهنگام نجدی، ادبیات امروز را از وجود نویسنده ای مستعد محروم کرد. ماجرای داستان هایش در فضای طبیعت شمال اتفاق می افتد، اما در بند محدودیت های اقلیمی نمی ماند. او با پرداختن به موقعیت های بشری در جغرافیای بومی، به داستان هایش گستره ای عام می بخشد. (صد سال داستان نویسی ایران، اثر حسن میرعابدینی)

او 24 آبان ماه 1320 در خاش، از توابع سیستان و بلوچستان، به دنیا آمد. دانش آموخته ریاضیات بود و با مدرک کارشناسی ارشد این رشته، به تدریس در دبیرستان های لاهیجان پرداخت.

مجموعه های داستان «یوزپلنگانی که با من دویده اند»، «دوباره از همان خیابان ها» و «داستان های ناتمام» و همچنین مجموعه های شعر «خواهران این تابستان» و دفتری از گزیده ادبیات معاصر نیستان، از جمله آثار این شاعر و نویسنده فقید هستند. او در سال 74 برای «یوزپلنگانی که با من دویده اند»، جایزه قلم زرین دریافت کرد.

نجدی در چهارمین روز شهریورماه 1376 در سن 56سالگی بر اثر عوارض ناشی از بیماری سرطان درگذشت. پیکر این شاعر و نویسنده در شیخان بر لاهیجان به خاک سپرده شد.

«دفتر خاطرات»

دیروز به دنیا آمدم

عاشق شدم، دیروز

و دیروز بود

که من مردم

بیست و پنجم پاییز:

امروز، زاده شدم

ظهر، عاشق خواهم شد

و غروب نخواهم مرد تا...

بیست وششم پاییز:

که در من زاده شوی،

با تو هستم عشق پاییزی عشاق

و... آن گاه

هرگز پاییز نخواهد شد